دانستن تفاوت رهبری و مدیریت به شما کمک میکند تا نقش خود را در سازمانتان بهتر درک کنید. با شناخت تفاوتها، میتوانید از حداکثر توانایی خود بهره بگیرید.
همچنین دانستن آنچه مدیران و رهبران را از هم جدا میکند، نیز میتواند به شما کمک کند تا بهترین تعادل بین رهبری و مدیریت را ایجاد کنید.
تعریف رهبری و مدیریت
رهبری چیست؟
قدرت رهبر از توانایی او برای تأثیر گذاری بر دیگران حاصل میشود. آنها از نفوذ خود برای برانگیختن هنجارها و هدایت نوآوریها استفاده میکنند. همانطور که دراکر میگوید، رهبران گاهی اوقات قوانین را برای تغییر زیر پا میگذارند. پیتر دراکر میگوید:
«تنها تعریف رهبر کسی است که پیروانی دارد. برای به دست آوردن پیروان نفوذ نیاز است، اما در به دست آوردن آن نباید درستی را نادیده گرفت.»
مدیریت چیست؟
مدیران اطمینان حاصل میکنند، که کارکنان مطابق با استانداردها و سیاستهای تعیین شده عمل کنند. آنها به رهبران اطمینان میدهند؛ که اهداف آنها انجام میشود. آنها توانا و مسئول هستند، اما سهم آنها در سازمانها به شدت توسط دستورالعمل هدایت میشود.
مدیران افرادی هستند که وظیفه مدیریت را به عهده دارند. بنابراین از طریق کارکردهای کلیدی برنامه ریزی و بودجهبندی، سازماندهی و کارکنان، حل مسائل و کنترل اهداف مورد نظر را به دست میآورند.
رهبری در مقابل مدیریت
رهبری و مدیریت دارای ویژگی های مختلفی هستند و تمرکز متفاوتی دارند. در اینجا 9 اختلاف عمده بین رهبری و مدیریت را عنوان می کنیم.
رهبری در برابر مدیریت
1. تمرکز بر اهداف و دیدگاه در مقابل تمرکز بر وظایف
رهبران به دیدگاه و اهداف شرکت خود گرایش دارند. آنها تصویر بزرگی از آرزوها را در قابل چشمان خود تصور میکنند و راههای جدیدی برای به واقعیت تبدیل کردن آن تصویر مییابند. زمانی که رهبران تصمیم به پیادهسازی ایدههای جدید خود می گیرند، فعالیتهای شرکت را مطابق با آن ایده پیش میبرند.
مدیران وظیفه انجام کار را بر عهده دارند. آنها در حالی که ممکن است به دیدگاه سازمان اهمیت دهند، کارشان این است که قوانین را اطاعت کنند. مدیران ایده های بزرگ را برای رهبران سازمان خود به واقعیت تبدیل میکنند.
2. متقاعد کردن در مقابل پیادهسازی کردن
از آنجا که رهبران همیشه بر پایه نوآوری تفکر میکنند، باید دیگران را متقاعد کنند که ایدههایشان ارزشمند است. به خاطر داشته باشید که آنها قدرت خود را از طریق تشویق دیگران و قبول ایدههایشان به دست میآورند.
اما مدیران نیازی به متقاعد کردن دیگران به پذیرفتن ایدههای خود ندارند؛ زیرا نقش آنها اجرای سیاستها است.
اگر کسی از خط قوانین شرکت خارج شود، میتواند با آن فرد برخورد جدی داشته باشد. کارکنان دستور مدیران را اجرا میکنند و به طور مستقیم با آنها در ارتباط هستند.
3. ریسک کردن در مقابل به حداقل رساندن ریسک
هر زمان که چیز جدیدی را امتحان کنید، باید ریسک کنید. رهبران به صورت پیش فرض ریسکپذیر هستند؛ زیرا اغلب میخواهند تغییری ایجاد کنند.
مدیران وظیفه دارند ریسک را به حداقل برسانند. آنها اطمینان حاصل میکنند، که کارکنان کاری را انجام دهند که باید انجام شود و به شیوهای که شرکت به آنها میگوید پیش میروند.
هنگامیکه مشکلات به وجود میآید، یک مدیر ممکن است مشکل را به رهبر گزارش کند تا به اصلاح سیاستها بپردازد.
4. تشویق در مقابل دستور
فرق بین مدیریت و رهبری، در این موضوع نسبت به اینکه مدیر چگونه نقش خود را ایفا میکند مبهم است. رهبران کارکنان خود را به بزرگ اندیشیدن و تصور موفقیت های بزرگ تشویق میکنند.
مدیران به طور معمول، دارای دستورالعملهای روشن و واضح در مورد جنبههای مختلف محل کار خود هستند. آنها ممکن است کارکنان را تشویق کنند؛ اما کار اصلی آنها این است که طریقه درست انجام دادن وظایف را به کارمندان بگویند. یک مدیر فردی است که وقتی نمیدانید کاری را چطور باید انجام دهید، پیش او میروید.
5. حرکت موازی رشد در مقابل حرکت در جریان رشد
رهبران باید وضعیت موجود را به چالش بکشند؛ در غیر این صورت سازمان آنها با رکود مواجه میشود. آنها چیزهای جدیدی را امتحان میکنند تا بهترین راه را انتخاب کنند. آنها برای تنظیم سیاستهای شرکت، با دیدگاه شرکت عمل میکنند.
از سوی دیگر، مدیران، وضعیت موجود را حفظ میکنند. آنها در هنگام اجرای دستورالعملهای رهبران، بهترین کار خود را انجام میدهند.
6. انگیزه در مقابل تایید
هنگامیکه چیزهای جدید را امتحان میکنید، خطر شکست افزایش مییابد. رهبران باید انگیزه داشته باشند و در حفظ انگیزه دیگران نیز ماهر باشند.
آنها هر کاری را مطابق با روند کاری شرکت انجام میدهند. هنگامیکه یک شرکت دارای چشماندازی قوی است، رهبر میتواند در این راه الهامبخش کارمندان و الگویی قدرتمند باشد.
هنگامیکه مردم را مدیریت میکنید، هدف اصلی شما این است که تصمیم بگیرید که آیا این عمل انجام شود یا خیر. مدیران اقدامات کارمندان را زیر نظر داشته و تعیین میکنند، که آیا آنها استانداردهای تعیین شده توسط شرکت را برآورده میکنند یا خیر.
7. شکستن قوانین در مقابل پیروی از قوانین
رهبران باید برای پیشرفت، قوانین را نادیده بگیرند. قوانین اغلب راه ایجاد نوآوری را سد میکنند، به همین دلیل رهبران اغلب آنها را میشکنند. هنگامیکه یک شرکت یا سازمان به شدت در حال نابودی است، رهبران ممکن است این قوانین را به طور کامل نادیده بگیرند.
اگر یک مدیر بخواهد شغل خود را حفظ کند، باید به استراتژیهایی که توسط سرپرستها تعریف شده است، پایبند باشد. شکستن قوانین، موقعیت او را تضعیف میکند، که این موضوع میتواند شرکت را نیز در خطر بیاندازد.
8. اعتماد در مقابل کنترل
وقتی کسی شما را به راهی ناشناخته هدایت میکند، باید سطح معینی از اعتماد به او وجود داشته باشد. یک رهبر قوی در اعتماد دادن به دیگران برای بردن آنها به راههایی که هرگز نرفتهاند مهارت دارد.
اقتدار مدیران بر توانایی آنها در کنترل کردن کارمندان نهفته است. شما مجبور نیستید مدیران خود را دوست داشته، یا به آنها اعتماد داشته باشید؛ تا به گفتههایشان عمل کنید. کار مدیران هدایت و کنترل کارمندان به سمت بهتر انجام دادن کارها است.
9. ایده برای تقویت و رشد در مقابل ارائه وظایف
رهبران با چیزهای جدید پیشرفت میکنند. آنها ایدههای جدید و تفکر آزاد را پرورش میدهند، زیرا این امر از اهدافشان حمایت میکند. آنها میدانند که اگر بتوانند افراد بیشتری را به ایده پردازی تشویق کنند، دانش جمعی گروه، نوآوری بیشتری را به ارمغان خواهد آورد.
مدیران نمیتوانند تفکر آزاد را تشویق کنند، زیرا این تفکر ممکن است با برآورده کردن انتظارات شرکت در تضاد باشد. در ضمن مدیر تنها کاری که نیاز است انجام دهد پیادهسازی قوانین و دستورات است. کارمندان نیز در این بخش حرف شنوی بیشتری از مدیر دارند و اینچنین کارها به روال مناسب خود انجام میشود.
رهبری بهتر است یا مدیریت
همانطور که متوجه شدهاید، بین رهبران و مدیران تفاوتهای زیادی وجود دارد، اما رهبری و مدیریت مکمل یکدیگر هستند. رهبران ریسکپذیر، نوآور و تغییردهنده هستند؛ اما مدیران وضعیت موجود را حفظ میکنند و این بدان معنا نیست که یکی بهتر از دیگری است.
شرکتها برای ادامهی حیات هم به مدیران و هم به رهبران نیاز دارند. فقدان مدیریت، سازمان را در معرض خطر انقراض قرار میدهد و اهداف را برآورده نمیکند. کمبود رهبری منجر به نیروی کار بیانگیزه و ناامید میشود.
رهبران و مدیران ممکن است در دو سر طیف قدرت قرار داشته باشند، اما آنها جزوی از یک گروه هستند. یک رهبر میتواند چشماندازی بزرگ داشته باشد، اما بدون حضور مدیر به واقعیت تبدیل کردن این چشم انداز هیچ ثمرهای ندارد. مدیران باید به استانداردها احترام بگذارند، اما اگر آنها از رهبری الهام نگیرند، نمیتوانند دیدگاه خود را با نیروی کار به اشتراک بگذارند.
تعادل بین رهبری و مدیریت را برقرار کنید
یک تعادل بین رهبری و مدیریت وجود دارد. در بعضی موارد، شما نیاز به کسی دارید که به شما بگوید چه زمانی باید از کدام یک کمک گرفت. بهترین مقامهای ارشد میدانند چه زمانی رهبری و چه زمانی مدیریت نیاز است.
چه زمانی از مهارت های رهبری استفاده می کنیم؟
مقدار استفادهای که از مهارتهای رهبری میشود، به نیروی کار و نحوه عملکرد شرکت شما بستگی دارد. اگر اعضای گروه شما درباره اهداف گروه آگاهی کامل داشته باشند، احتمال الهام گرفتنشان از یک رهبر بیشتر است.
برای اینکه یک شخصیت قدرتمند بیشتر به سمت رهبری حرکت کند؛ باید اعتماد کند که کارکنان در حال حاضر به طور کامل با سیاستهای شرکت آشنا هستند و از آنها پیروی میکنند. اگر بخواهید به طور دائم مراقب اعضای گروه خود باشید تا کوچکترین وظایف را به درستی انجام دهند، تشویق تفکر آزاد در این شرایط دشوار میشود.
هنگامی که یک تیم از افراد متعهدی ساخته شده و همه از نقش خود را آگاه هستند، شما فرصت بیشتری خواهید داشت.
این کارمندان قادر به اداره نوآوری و خلاقیت در حین انجام مسئولیتهای خود خواهند بود. اگر یک رهبر بتواند با کارمندان درباره سیاستهای شرکت وارد مذاکره شود، میتواند ایدههای جدیدی را نیز در کنار آنها ارائه دهد.
چه هنگام نقش یک مدیر را بر عهده بگیریم؟
هنگامی که وارد شرکت و کار جدید میشوید، به کسی نیاز دارید که به شما بگوید چهطور باید کارها را انجام دهید. زمانی که اعضای گروه شما جدید هستند، مدیران یک ضرورت مطلق محسوب میشوند. آنها میتوانند به کارکنان کمک کنند تا کار خود را به بهترین روش ممکن انجام دهند.
مدیران همچنین در فهمیدن اینکه کارکنان چه پتانسیلی دارند کمک میکنند. آنها میدانند که دادن مسئولیتهای بیش از حد به آنها میتواند تأثیر منفی بر عملکرد و روحیهشان داشته باشد. آنها بهرهوری کارکنان را با درک اینکه هر کس چگونه کار میکند و چگونه به استرس پاسخ میدهد به حداکثر میرسانند.
سازمانها همیشه به مدیران نیاز دارند تا به کارکنان در مورد عدم اطمینانی که ممکن است در کارشان داشته باشند کمک کنند. مدیر شخصی است که میتواند به شما کمک کند روش انجام کار را در کتابچه راهنما پیدا کنید.
سازمانها به مدیران و رهبران نیاز دارند تا به پتانسیل کامل خود برسند. شما نمیتوانید یک نقش را بدون دیگری داشته باشید. شرکتی که فقط از رهبران ساخته شده است، پر از هرجومرج میشود. داشتن مدیران به تنهایی به این معنی است که کارهای زیادی را به انجام میرسانید، اما هرگز پیشرفت نمیکنید و حرکت رو به جلو نخواهید داشت.
منبع: یوکن
ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک
دیدگاه خود را بنویسید
پتروشیمی ها
- آبادان
- آرتان پترو کیهان
- آریا ساسول
- اروند
- امیرکبیر
- ایلام
- Hyosung Topilene
- Ismail Resin Limited
- Reliance Industries Limited - هند
- بانیار پلیمر گنبد
- بندرامام
- پارس
- پتروپاک مشرق زمین
- پلی استایرن انبساطی سهند
- پلی استایرن انتخاب
- پلی اکریل ایران
- پلی پروپیلن جم (جم پیلن)
- پلی نار
- پلیمر کرمانشاه
- تبریز
- تخت جمشید
- تخت جمشید پارس
- تندگویان
- تولیدی پلاستیک ایسین
- جم
- خوزستان
- دی آریا پلیمر
- رجال
- شازند
- غدیر
- قائد بصیر
- قیام نخ
- کردستان
- گلپایگان
- لاله
- لرستان
- مارون
- محب بسپار ایده گستر
- محب پلیمر قم
- مهاباد
- مهر
- میاندوآب
- نوید زرشیمی
- هشت بهشت کیش
- هگمتانه
مطالب مرتبط
- 4 روش برای ایجاد اعتماد متقابل میان اعضای تیم و مدیریت آن
- تمرین 30 روزه برای تقویت مهارتهای رهبری
- 13 نشانه هدر رفتن زندگیتان که از آن بیخبرید
- مدیرعاملهای موفق چگونه کارایی خود را افزایش میدهند؟
- هر آنچه باید درباره برندینگ کارفرما بدانید
- چگونه میتوان رویای خودمدیریتی را به واقعیت تبدیل کرد؟
- آدرس سایت و راهنمای سامانه مدیریت سهام عدالت
- کارمندی که افسردگی دارد را چگونه مدیریت کنیم