آیا می‌خواهید مدیرعامل بعدی شما باشید؟

عکس‌العمل شما نسبت به این جایگاه شغلی مي‌تواند بسیاری از مسائل را روشن کند؛ مثلاً اینکه چگونه درباره شرکت‌تان فکر می‌کنید؟ یا شیوه رقابت و مدیریت شما چگونه است؟ همچنین آگاهی از آن به شما برای آمادگی در این جایگاه شغلی کمک می‌کند.

شما باید درباره این جایگاه شغلی و پاسخ به این درخواست فکر کنید و بدانید که این کار اهمیت بسیار زیادی دارد. برای مثال، تهیه یک لیست طولانی از اقدامات یا طرح‌های راهبردی که می‌خواهید به عنوان یک مدیر انجام دهید به تنهایی نشانه آمادگی کامل شما برای این جایگاه شغلی نیست.

حتی با این کار، ممکن است دیگران شما را فردی تندرو و متکبر تصور کنند. از طرف دیگر، اگر در کاری تأمل یا مکث بیش از حد کنید، شاید این تفکر ایجاد شود که برای این جایگاه شغلی آمادگی کامل را ندارید.

شرکت‌های صنعتی و تولیدی اغلب توسط مدیرانی رهبری می‌شوند که با آموزش و یادگیری به دانش فنی مورد نیاز رسیده‌اند. همچنین این افراد برای اینکه بتوانند در دانش مربوط به کسب‌وکارشان خوب عمل کنند، مهارت‌های نرم خود را تقویت کرده‌اند.

بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که هر کاری به دانش و مهارت مخصوص به خود نیاز دارد. برای مثال، دانش فنی و مهارت‌های مورد نیاز برای محصولات دفاعی و صنعت هوافضا بسیار متفاوت با مهارت‌های لازم برای تولید محصولات در یک شرکت پوشاک خرده‌فروشی است.

پس آیا می‌توانیم بگوییم که مدیریت زنجیره‌ تأمین (Supply Chain)، امور مالی یا مدیریت عملیات‌ همگی کارهایی شبیه یکدیگر هستند؟ خیر.

تنها عامل متغیر در تمام این موارد، مردم هستند. هیچ الگو یا الگوریتمی نیست که مهارت‌های مورد نیاز را به یک مدیرعامل آموزش دهد. مهارت‌هایی مانند اینکه چگونه به کارمندانش انگیزه ببخشد؛ بهترین معامله را با مشتریان خود داشته باشد؛ روند تغییرات فرهنگی شرکت را تسریع کند یا محیطی همه‌شمول بسازد که دارای تنوع جنسیتی باشد.

هنگامی که هیأت مدیره بخواهد مدیری جدید انتخاب کند، معمولاً تجربه افراد را بررسی می‌کند. تجربه همان چیزی است که موفقیت و به اصطلاح پشت میز نشستن این افراد را رقم می‌زند.

در واقع اگر تجربه این افراد متناسب با دیدگاه و نظر هیأت مدیره باشد، آن شخص را برای این نقش انتخاب می‌کنند. تناسب بین تجربه کاری شما با دیدگاه‌های هیأت مدیره برای موفقیت در جایگاه مدیرعاملی بسیار مهم است.

همین طور این مسأله باعث می‌شود که یک فرهنگ قوی در بین هیأت مدیره ایجاد شود تا مدیرعامل خود را بر حسب تجربه انتخاب کنند. معمولاً در شرکت‌هایی که تحت حمایت سرمایه‌گذاری‌های خصوصی هستند، تنها به اهداف و تقاضای افراد توجه می‌شود. از این رو، گاهی در انتخاب جایگاه‌های شغلی، تجربه افراد را نادیده می‌گیرند.

برای اینکه هیأت مدیره، شما را به عنوان مدیرعامل بعدی انتخاب کند، لازم است که دارای توانایی‌های به خصوصی‌ باشید. این توانایی‌ها و ویژگی‌ها در قالب 5 مورد اصلی در ادامه آمده است. شما باید حتماً این ۵ ویژگی را داشته باشید تا بتوانید مدیرعاملی موفق شوید.

1) حضور اجرایی

احتمالاً همه ما با افرادی روبه‌رو شده‌ایم که در ظاهر، مقتدر و مهم هستند؛ اما در واقعیت کاملاً افرادی نالایق و بی‌فایده به شمار می‌آیند. حضور اجرایی یعنی یک فرد بداند که چگونه با برقراری ارتباط مناسب برای خود احترام کسب کند.

همین طور چنین فردی می‌تواند موضوعات پیچیده را به روشی ساده بیان کند. فردی که تنها پاسخ نمی‌دهد؛ بلکه به صحبت‌های طرف مقابل گوش داده و با فکر کافی جواب می‌دهد.

رهبری که با دقت وارد تجزیه و تحلیل جزئیات می‌شود و برای کسب‌وکار خود اشتیاق دارد. همچنین این فرد تلاش زیادی می‌کند تا شرایط، استراتژی‌ها، فرآیند اجرا و نتیجه کارها را به خوبی درک کند.

2) توانایی شناسایی و درک مخاطبان

در بسیاری از مواقع مدیران نمی‌دانند که مخاطبانشان به چه چیزی نیاز دارند یا اینکه چگونه یک مطلب را بیان کنند تا نتیجه بهتری داشته باشد.

اگر روحیه کارمندان ضعیف باشد و رهبر با رویکردی کاملاً از بالا به پایین (با وجود کمبود بودجه) امر و نهی کند، نتیجه مطلوب نخواهد بود. وقتی کارمندانتان تمام تلاش خود را برای انجام کارها می‌کنند، در عوض خواستار تعریف و تمجید از جانب شما هستند.

بهترین مدیرعامل‌ها می‌توانند مخاطبان خود را (از مشتریان گرفته تا کارمندان) درک کنند. مخاطبان هدف به طور دائم تغییر می‌کنند و شناخت آن‌ها می‌تواند کمک بسیار زیادی کند. در واقع مدیرعاملان با شناخت مخاطبانشان می‌توانند عزت نفس خود را حفظ کرده، خود را بخشی از تیم بدانند و در اعتبار کارها با یکدیگر سهیم شوند.

این موضوع به ویژه در مواقعی که در یک شرکت، افراد با برنامه‌های کاری و ویژگی‌های متفاوتی کار می‌کنند، بسیار مهم است. همین طور باعث می‌شود که جریانی طبیعی در محیط کار ایجاد شود.

3) حس شوخ‌طبعی

همه ما افرادی را می‌شناسیم که شخصیت بسیار جدی‌ای دارند. در صورتی که یک مدیرعامل حس شوخ‌طبعی نداشته باشد، ممکن است در اثر فشار کاری دچار ناراحتی‌های مختلف (حتی حمله قلبی) شده و از لحاظ عاطفی نیز از سایر اعضای تیم جدا ‌شود.

اگر این فرد بتواند خنده‌رو باشد؛ از اشتباهات درس بگیرد و زمینه‌های مشترکی را برای خنده با بقیه افراد فراهم کند، می‌تواند تأثیر مثبت و به سزایی در فرهنگ شرکت گذاشته و افراد را به خوبی درک کند.

ضرب‌المثلی وجود دارد که می‌گوید: «هیچ ‌کس به این اهمیت نمی‌دهد که شما چقدر می‌دانید. در حقیقت، این مهم است که چقدر برای آن‌ها ارزش قائل هستید.»

4) مدیریت زمان

درباره این موضوع می‌توان به یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مکالمه‌ها بین بیل گیتس و وارن بافت اشاره کرد. مذاکره آن‌ها درباره اهمیت کنترل برنامه‌ها توسط مدیرعاملان بود و اینکه چگونه باید زمان را مدیریت کرد.

آن‌ها در گفتگو و مذاکره به این نتیجه رسیدند که اثربخش‌ترین مدیرعاملان کسانی هستند که هر روز زمانی را به تأمل و تفکر اختصاص می‌دهند.

به عبارت دیگر، روزانه یک تا دو ساعت را صرف این موضوع می‌کنند که با چه روش‌هایی می‌توانند کسب‌وکارشان را به سمت جلو پیش ببرند؛ نه اینکه صرفاً به مشتریان خود توجه داشته باشند.

آن‌ها به این موضوع معتقد هستند که زمان تنها چیزی است که نمی‌توان با پول خرید.

5) ثبات و شفافیت در کار

برای اینکه یک شخص بتواند رهبر مؤثری باشد و مطمئن شود که بین استراتژی‌ها و چشم‌اندازش هماهنگی وجود دارد، باید پیام رسا و مشخصی از چشم‌انداز و اهداف شرکت بیان کند. همین طور باید در خصوص پیشرفت‌ها و چالش‌های شرکت شفافیت و صداقت داشته باشد.

مدیرعاملانی که اخبار بد و چالش‌های شرکت را پنهان نگه می‌دارند و آن را سرکوب می‌کنند، بعید است که بتوانند در طولانی‌مدت موفق شوند. شفافیت در کار می‌تواند به ایجاد انگیزه و حس هدفمندی در کارمندان کمک کرده و آن‌ها را برای رسیدن به اهداف شرکت تشویق کند.

نتیجه‌گیری

در این مقاله، 5 ویژگی معرفی شد تا بتوانید به سِمت و جایگاه مدیریت برسید. حتی رهبرانی که تجربه و تخصص زیادی در زمینه کسب‌وکار دارند، می‌توانند برای عملکرد بهتر در سازمان از این ۵ ویژگی استفاده کنند تا نتیجه مطلوبی داشته باشند.

منبع

ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک