wikiplast.ir
چرا باید یک «کارآفرین درون سازمانی» (Intrepreneur) باشیم؟
اگر پاسخ شما به تمام این سؤالها مثبت است، پس احتمالاً سعی میکنید که شغلتان را با علایق و تواناییهای خود همراستا کنید. به عبارت دیگر، مثل یک کارآفرین برای سازمان رفتار میکنید که به آن بازآفرینی شغلی (Job Crafting) نیز میگویند.
طبق شواهد و مدارک علمی ثابت شده باید به افراد متناسب با تواناییها، شخصیت و اعتقادهای آنان نقش داده شود. وقتی افراد درگیر نقشی میشوند که با تمایلات و پتانسیلهای آنان تناسب دارد، میزان تعامل و عملکرد افزایش مییابد.
در حقیقت، هر کس با ویژگیها و شخصیت مناسب خود میتواند دارای استعداد در زمینه خاصی باشد. ما معمولاً «استعداد» را بر حسب ویژگی خوب فرد در یک کار توصیف میکنیم.
کنفوسیوس نیز در این خصوص گفته است:
«شغلی را که دوست دارید، انتخاب کنید. در این صورت، هرگز مجبور نخواهید شد که یک روز از زندگی خود را کار کنید. زیرا به آن شغل علاقه دارید و آن را یک کار اجباری به حساب نمیآورید.»
همچنین طبق یک پژوهش روانشناسی، افراد از انجام دادن کاری که دوست دارند، لذت میبرند. در حقیقت، انجام آن کار را به منزله تلاش بیهوده یا گذر زمان نمیدانند.
تنها اولویتهای فردی منجر به بازآفرینی شغلی نمیشود. در واقع یکی از مؤثرترین روشها برای رسیدن به این هدف، این است که همانند کارآفرینان عمل کنیم.
این مفهوم فقط به معنای شروع کسبوکار خود یا راهاندازی استارتاپ نیست؛ بلکه فراتر از آن است. ما باید در کارمان نوآوری ایجاد کنیم تا سازمانمان نیز به پیشرفت برسد. بسیاری از سازمانها به خصوص شرکتهای بزرگ ایدههای خلاقانهای دارند که هرگز اجرایی نمیشوند.
کارآفرینی فرآیندی است که این ایدهها را به نوآوریهای واقعی تبدیل میکند. هنگامی که این اتفاق در شرکتهای بزرگ رخ میدهد، به آن «کارآفرینی درون سازمانی» یا نوآوری در شرکت میگویند. این بدان معناست که باید در یک اکوسیستم سازمانی بزرگتر و سنتیتر مانند یک کارآفرین مبتکر عمل کرد.
تحقیقات نشان میدهد که این مفهوم با بهرهوری بیشتر شرکت و درگیری کارمندان همراه است. به بیان دیگر، بازتعریف از نقش خود در سازمان میتواند شغل را برای ما بامعناتر کند.
این بازتعریف شغلی بیشتر به دلیل تمایل به دریافت پاداش و انگیزه صورت میگیرد.اما افرادی که محتاط و ریسکپذیر هستند، ممکن است با تغییر نقش خود اذیت شوند.
بنابراین، چه ویژگیها و شرایطی لازم است تا بتوانیم یک «کارآفرین درون سازمانی» باشیم؟
اولین مورد، تمرکز بر روی فروش است. کارآفرینان درون سازمانی با نفوذ و مهارتهای خود میتوانند ایدههای خام و پروژههای آماده به کار را به فروش بیشتری برسانند. یکی از موانع اصلی نوآوری در شرکتهای بزرگ این است که بسیاری از ایدههای خوب (حتی آنهایی که جنبه اجرایی ضعیفی داشتند)، زمانبندی و حمایت مناسبی ندارند.
به علاوه با یک عدم قطعیت همراه هستند. تشخیص اینکه این ایدهها چه ویژگی و چشماندازی را برای شرکت متصور میشوند، مهم است. همچنین اگر این ایدهها توسط اشخاص (داخلی یا خارجی) مناسبی در شرکت به اجرا درآیند، میتوانند باعث تغییر و تحول زیادی در شرکت شوند.
افرادی مانند استیو جابز که به عنوان بزرگترین افراد نوآور مورد ستایش قرار میگیرند، در واقع چیز خاصی اختراع نکردند؛ بلکه چشماندازها و مهارتهای بازاریابی خوبی داشتند. چنین افرادی ایدههای موجود را جذابتر میکنند و فروش بیشتری را به همراه میآورند.
دومین مورد، پیشکنشگر بودن است. بدین معنا که کارآفرینان درون سازمانی شرایط کار را خودشان فراهم میکنند؛ نه اینکه منتظر وقوع آن باشند. ویژگی بارزی که یک رهبر در کارمندان خود جستجو میکند، ظرفیت و توانایی انجام کارهاست. این تواناییها میتوانند با ویژگی پیشکنشگری محقق شوند.
افراد پیشکنشگر ابتکار عمل دارند؛ زودتر از همسالان خود پیشقدم میشوند و از اشتباه کردن نمیترسند. در واقع ترجیح میدهند که مرتکب اشتباه شوند و عذرخواهی کنند تا اینکه از دیگران برای انجام کار اجازه بگیرند. البته که این عامل گاهی برای آنها دردسر ایجاد میکند.
اما آنها با این مسأله مشکلی ندارند؛ زیرا ترجیح میدهند که بتوانند در شغل مورد علاقه خود تأثیری داشته باشند. در حقیقت، این شخصیتی از یک رهبر فراگیر را بروز میدهد که افرادی کنجکاو، مشتاق، فروتن، شجاع و فداکار هستند. رهبری با تغییرات زیادی روبهرو است و پیشکنشگری میتواند نیروی محرکه این تغییرات به شمار آید.
سومین مورد، مشارکت در رفتارهای اجتماعی و صمیمی در محل کار است. به طور کلی سیستم پاداشدهنده در زندگی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. وقتی با کودکان از همان سنین بسیار پایین با مهربانی و ملاطفت رفتار شود، میزان شادی و خوشحالی در آنها نیز بیشتر میشود.
این مسأله در بزرگسالی تقویت شده و نمود بیشتری پیدا میکند. مطالعات علمی زیادی نشان میدهند که تجربه شادی و فعالیتهای اجتماعی دو امر به هم وابسته هستند. بدین معنا که هوش هیجانی (توانایی تعامل با دیگران) بر شادی و سلامت ذهنی تأثیر اساسی دارد.
این مفهوم برای محیطهای کاری نیز صدق میکند. برقراری ارتباط صمیمی با اعضا و همراهی با دیگران میتواند اهداف کاری یک سازمان یا شرکت را نیز محقق کند.
بنابراین، سعی کنید که رابطه خوبی با دیگران داشته باشید تا شغلتان نیز بسیار پرمعنیتر و لذتبخشتر شود. همه کارآفرینان درون سازمانی میخواهند که جهان را بهبود بخشند و پیشرفت کنند. شما نیز میتوانید در جریان کارهای روزانهتان به یک کارآفرین درون سازمانی تبدیل شوید.
منبع : تکراسا
ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک
دیدگاه خود را بنویسید
پتروشیمی ها
- آبادان
- آرتان پترو کیهان
- آریا ساسول
- اروند
- امیرکبیر
- ایلام
- Hyosung Topilene
- Ismail Resin Limited
- Reliance Industries Limited - هند
- بانیار پلیمر گنبد
- بندرامام
- پارس
- پتروپاک مشرق زمین
- پلی استایرن انبساطی سهند
- پلی استایرن انتخاب
- پلی اکریل ایران
- پلی پروپیلن جم (جم پیلن)
- پلی نار
- پلیمر کرمانشاه
- تبریز
- تخت جمشید
- تخت جمشید پارس
- تندگویان
- تولیدی پلاستیک ایسین
- جم
- خوزستان
- دی آریا پلیمر
- رجال
- شازند
- غدیر
- قائد بصیر
- قیام نخ
- کردستان
- گلپایگان
- لاله
- لرستان
- مارون
- محب بسپار ایده گستر
- محب پلیمر قم
- مهاباد
- مهر
- میاندوآب
- نوید زرشیمی
- هشت بهشت کیش
- هگمتانه
مطالب مرتبط
- هر آنچه که لازم است در رابطه با بیانیه سازمانی بدانید
- نکات مفید و سودمند جهت دستیابی به حس مفید و ارزشمند بودن در سازمان
- کارآفرینان پرمشغله چگونه از سلامت جسم و ذهنشان مراقبت کنند؟
- برند کارفرمایی؛ کلید استخدام بهترین استعدادهای بازار کار
- خارج از چارچوب فکر کنید: راهکار غلبه بر سوگیری تثبیت کارکردی (Functional Fixedness)
- 7 مهارت رهبری که هر کارآفرینی باید بداند
- چگونه با الگوبرداری از کارآفرینان موفق به انحراف کشیده نشویم؟
- رهبران کارآمد با داشتن چه عادتهایی به بهترین نتیجه میرسند؟
- استراتژی کارآفرینان موفق برای جذب سرمایه گذار!