این تصمیم را پس از گوش دادن به مصاحبهی تریستان هریس، "طراح اخلاق حرفهای" سابق در گوگل گرفتم. من همیشه میدانستم که زمانم را در شبکههای مجازی هدر میدهم، اما هنوز کاملاً متوجه نشده بودم که چقدر عادتهای شبکههای مجازی در من نهادینه شدهاند.
خدمات بزرگ طراحی شدهاند تا از آسیب پذیری های روان شناختی ما، به ویژه نیاز به تأیید مکرر دیگران، از جمله لایک، ستاره های طلایی و قلبها استفاده کنند.
این عادات کوچک برای لذت، ما را به چک کردن آن در صبحها و شبها ترغیب میکنند، به طوری که توجه ما به تبلیغ کنندگان فروخته میشود. این یک مدل کسب و کار است.
من نمیخواستم به طور کامل از آن فاصله بگیرم، همانطور که بسیاری از مردم این کار را انجام دادهاند. من فقط میخواستم از حضور دائمی فیس بوک، توییتر و ردیت خارج شوم.
آنها را در جیبم نمیخواستم، من نمیخواستم بدون اینکه تصمیم بگیرم به طرف آنها کشیده شوم. من میخواستم آنها به آنچه که قبلاً بودند برگردند: وب سایتهای سرگرم کنندهای که ممکن است در یک روز خاص آن را بازدید کرده و یا بازدید نکنم.
آنچه آموختم
وقتی که این سرویسها در تلفن همراهم وجود نداشتند، هیچ مشکلی برای استفاده نکردن از آنها برایم پیش نیامد. دلم برای آنها تنگ نمیشد، اما چندین بار در روز ناخودآگاه، تلفنم را بیرون کشیدم و از آنها را چک میکردم. این وسوسه معمولاً در لحظاتی رخ میداد که در حال انتظار بودم: زمانی که غذا در حال گرم شدن در مایکروویو بود، زمانی که یک دوست به دستشویی رفته بود یا حتی زمانی که یک وب سایت به آرامی بارگذاری میشد.
تا روز ششام تلفن من تبدیل به یک جسم غیر جالب شده بود. من آن را بسیار کمتر از قیل بیرون میاوردم و زمان کمی را برای آن صرف میکردم. وسوسه ناخودآگاه هر زمان که هنوز اتفاق میافتاد، یادآوری میشد تا یا مسئولیتی که اجتناب میکنم را انجام دهم، صبر کنم و یا کتاب یا مقالهای بخوانم. (من از برنامهای به نام Pocket استفاده کردم که مقالههای آنلاین را برای خواندن آفلاین ذخیره میکند.)
هر زمان که وارد توییتر، فیس بوک یا ردیت شدم، آنها را کاملاً خسته کننده و حتی زننده یافتم. این گونه در وبلاگم آن را توضیح دادم:
... پس از صرف زمان کمی به دور از این پلتفرمها، هر زمان که وارد میشوم، آنها را به عنوان مخزن برای احساسات محض و انرژی که میخواهم صرف چیزهای مهم کنم، میبینم. آنها جاهایی هستند که وقتی حوصلهتان سر رفته، یا هنگامی که از چیزی که باید انجام دهید اجتناب کنید میروید. من میدانم که بسیاری از این احساسات تجسم خالص است - من قطعاً از این پلتفرمها آنگونه استفاده کردهام.
از زمان آغاز آزمایش، فراوانی زمان را احساس کردم. بخشی از این زمان 45 یا 90 دقیقه است که من دیگر هر روز آن را آنلاین هدر میدهم، اما نکتهی مفیدتر آن این است که من دیگر به طور مداوم حواس پرتیها را تجربه نمیکنم. من به صورت طولانی مدت فعالیتهای آفلاین را ادامه میدهم و به آسانی در آنها غوطه ور میشوم. یک ساعت اکنون مانند یک واحد زمانی طولانی به نظر میرسد.
شبکههای مجازی حداقل برای من به عنوان یک اسفنجی که توجهات منحرف کننده و زمان را به خود جذب میکرد بود و البته، بر خلاف خواندن، کار کردن، فعالیت بدنی یا اجتماعی زندگی واقعی، شبکههای مجازی فعالیتی هستند که نیاز به هیچ تلاشی ندارند. شبکههای مجازی هیچ نیازی به اعتماد به نفس ، عزیمت و یا قصدی ندارند و هیچ گونه ریسکی را به وجود نمیآورند.
اساساً، سادهترین راه برای صرف وقت را حذف کردم، بنابراین همه چیزهایی که باقی ماندهاند، فعالیتهایی هستند که حداقل نیاز به تعهد و عزیمت دارند.
من بیشتر مطالعه میکنم، پیاده روی میکنم، بیشتر اجتماعی شدهام و بدون خود محوری زیاد کار میکنم. من احساس می کنم آزادتر از همیشه برای انجام این کارها هستم، زیرا هیچ رقیب فوق العاده آسانی وجود ندارد که آنها را تحت فشار قرار دهد و تمام این زمان جدید برای من است.
فیس بوک میداند شما کارهای مهمتری برای انجام دارید
حوالی روز نهم اتفاق جالبی افتاد، فیس بوک متوجه غیبت من شد. هنگامی که شما گذاشتن پست را متوقف میکنید، در نهایت جریان نوتیفیکشنها خشک میشود، زیرا هیچ چیزی برای لایک و یا ریپلای وجود ندارد. به طور معمول من وارد سیستم میشوم و هیچ نوتیفیکشنی را مشاهده نمیکنم، به سرعت اخبار خبری را نگاهی میاندازم و آن را میبندم.
یک روز، من چندین نوتیفیکشن پیدا کردم و شگفتزده شدم. فکر اول من این بود که کسی عکسیهای قدیمی را لایک کرده است.
اما هیچکس این کار را نکرده بود. من نوع جدیدی از نوتیفیکشن را مشاهده کردم: "نظر جیم را در مورد این عکس ببینید" یا "جین در استاتوس خود نظر داد"، انگار که استفادهی شخص دیگری از فیس بوک چیزی است که من باید در مورد آن اطلاع داشته باشم.
این نوتیفیکشن های جاسوسی برای من مانند لحظهی "امپراتور هیچ لباسی نپوشیده است" بود. پس از آن مشخص شد که فیس بوک میداند که کاربران آنها کارهای مهمتری برای انجام دارند و بی سر و صدا امیدوار است که متوجه نشوند که چقدر کم از آن را میگیرند. فیس بوک میداند که بیشتر ارزشی که ارائه میدهد در سطح غذای موشهای آزمایشگاهی است: لذت کوچک و برنامه ریزی شدهای که ما آموختهایم چندین بار در روز انتظارش را داشته باشیم. فیس بوک اکنون در مورد هدف اولیه خود نیست - در تماس بودن با دوستانی که ممکن است از آنها دور شویم. از اواسط دههی 2000 زمانی که:
- ما راه های کمتری برای تماس داشتیم
- فیس بوک هیچ پولی به دست نمیآورد.
- هنوز کشف نکرده بودیم که حفظ صدها روابط سطحی آنلاین واقعاً زندگی ما را غنی نمیکند.
مطمئناً "لذت نوتیفیکشن" همهی آن چیزی نیست که افراد از فیس بوک میگیرند؛ ما میخواهیم عکس های دوستانمان را ببینیم (گاهی)، و ویدیوهای حیوانات بامزه وقتی در مقابل هستند امری ناخوشایند نیست. اما اینها برای انگیزه دادن به کاربران به منظور چک کردن فیس بوک چندین بار در روز کافی نیست - لازم نیست که گفته شود، اما مشتریان فیسبوک 1.3 میلیارد کاربر روزانه نیستند، بلکه پنج میلیون تبلیغ کننده هستند. اعداد کوچک در دایره قرمز، اولین چیزی است که وقتی صفحه بارگذاری میشود، میبینیم. دلیل آن این است که ما اغلب به آن سر میزنیم و تبلیغ کنندگان حاضر به پرداخت آنچه انجام میدهند هستند.
آیا من واقعاً در هنگام انتظار تلفن خود را از جیبم بیرون میآورم چون به طور ناگهانی خواستار دیدن عکسهای تعطیلات دوستم هستم؟ نه، این به این دلیل است که من متوجه شدم که در جیب من یک وعده به طور روزافزونی پاداش کوچک وجود دارد: کسی ممکن است من را منش کرده باشد یا چیزی را که گفتم لایک کرده باشد. اگر پس از آن، عکسها و مقالات و پستهای دیگران را مشاهده می کنم، این امری تصادفی است.
حتی در اینستاگرام محبوب من نیز آگهیها به طور فزایندهای بیشتر شدهاند و در حال حاضر آنها فیدها را به صورت تاریخی تقسیم بندی کردهاند تا پست های دوستانتان را در طول هفته مشاهده کنید - یک عکس از ده دقیقه پیش، بعد از آن یکی از شش روز قبل، سپس یکی از هشت ساعت پیش، و غیره ظاهراً این "تجربهای است که کاربران میخواهند" در صورتی که کاربر اینستاگرام به طور واضح آن را نمیخواهد و هنوز هیچ گزینهای برای خاموش کردن آن وجود ندارد.
آنچه که این تغییر ناخواسته واقعاً انجام میدهد، اطمینان از یک جریان مستمر از نوتیفیکشنهای در حال انتظار است. فیس بوک اینستاگرام را در سال 2012 برای یک میلیارد دلار خریداری کرد.
اکنون چه؟
بنابراین شبکههای مجازی به نوعی توجه من را از دست دادهاند، یا حداقل نسخهی 2017 آن. من این خدمات را کاملاً رها نمیکنم، اما همچنان به استفاده از آنها در سبک 2007 متعهد هستم: من از آنها برای به اشتراک گذاشتن چیزهایی که فکر می کنم مردم میخواهند ببینند، برای ارتباط با مردم زمانی که روش های بهتر وجود ندارد، برای ارسال و دریافت دعوت نامه به رویدادهای واقعی، و برای دیدن کارهای که مردم انجام میدهند استفاده میکنم.
آنها برای همیشه در تلفن همراه من وجود نخواهند داشت، آیکون های راه اندازی سریع را در مرورگر دسک تاپ خود حذف کردهام و آمادهام دوباره رمزهای عبور را حفظ کنم. به رغم تمام تلاش های فیس بوک و توییتر برای مشکل کردن این امر، من قصد دارم از آنها مانند وب سایت استفاده کنم.
منبع: یوکن
ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک
دیدگاه خود را بنویسید
پتروشیمی ها
- آبادان
- آرتان پترو کیهان
- آریا ساسول
- اروند
- امیرکبیر
- ایلام
- Hyosung Topilene
- Ismail Resin Limited
- Reliance Industries Limited - هند
- بانیار پلیمر گنبد
- بندرامام
- پارس
- پتروپاک مشرق زمین
- پلی استایرن انبساطی سهند
- پلی استایرن انتخاب
- پلی اکریل ایران
- پلی پروپیلن جم (جم پیلن)
- پلی نار
- پلیمر کرمانشاه
- تبریز
- تخت جمشید
- تخت جمشید پارس
- تندگویان
- تولیدی پلاستیک ایسین
- جم
- خوزستان
- دی آریا پلیمر
- رجال
- شازند
- غدیر
- قائد بصیر
- قیام نخ
- کردستان
- گلپایگان
- لاله
- لرستان
- مارون
- محب بسپار ایده گستر
- محب پلیمر قم
- مهاباد
- مهر
- میاندوآب
- نوید زرشیمی
- هشت بهشت کیش
- هگمتانه