داشتن نظر مخالف اگر خوب مدیریت شود میتواند نتایج مثبت بسیاری دربرداشته باشد مثل دستیابی به محصولات بهتر، ایجاد فرصت برای رشد و شکوفایی، روابط بهتر و محیط کار پویاتر. برای رسیدن به این مزایا، لازم است هرگونه ترس از تضاد و تعارض را از خود دور کنید.
در اولین گام، از میل به دوستداشتهشدن دست بردارید. بهجای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را بالا ببرید، بر احترام گذاشتن و احترام گرفتن تمرکز کنید.
فکر نکنید که مخالفت کردن عملی نامهربانانه است. بیشتر افراد دوست دارند نظرات دیگر را هم بشنوند، مخصوصا اگر با احترام با آنها در میان گذاشته شود.
حتی میتوانید از کسی که در رویارویی با تضاد راحت است تقلید کنید. اگر هنوز در رابطه با گفتوگوهای شدید و سخت تبحر پیدا نکردهاید؛ از آنهایی که این تبحر را دارند یاد بگیرید.
هر تاکتیکی که میخواهید بهکار ببرید، آن را از قبل در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگویی که ریسک کمی دارد نظر مستقیم بدهید و ببینید چه اتفاقی میافتد. خواهید دید از آنچه گمان میکردید بهتر پیش خواهد رفت.
زمانی که به عنوان مشاور مدیر کار میکردم یک مشتری داشتم که به نظرم مشتری مشکلداری بود. در اینجا او را مارگاریت مینامیم.
ما چندان با هم روبهرو نمیشدیم. من با روشی که او پروژه ما را پیش میبرد، افرادی که انتخاب میکرد و سرعت انجام کار که از نظر او مناسب بود چندان موافق نبودم.
اما از آنجا که او مشتری ما بود و من تازه وارد این شغل شده بودم، فکر میکردم در مقامی نیستم که بهطور علنی با او مخالفت کنم.
به همین خاطر و برای اجتناب از مخالفت مستقیم، همه ایمیلهای او را به یکی از همکارانم ارسال میکردم و از اینکه مارگارت چه تصمیمات بدی میگیرد، هیچ تلاشی برای ابهامزدایی نمیکند، احتمالا دارای شخصیت منفعل- تهاجمی است و مسائل دیگر نزد همکارم از او شکایت میکردم.
یک روز، بهجای آنکه دکمه Forward را در ایمیل بزنم، دکمه Reply را زدم که به خود مارگارت جواب میداد. فکر میکردم به همکارم ایمیل ارسال میکنم اما در واقع همهچیز را برای خود مارگارت میفرستادم و در ایمیل گفتم احساس میکنم مارگارت یک انسان زجرآور است. حدود ۱۵ ثانیه بعد از آنکه دکمه ارسال را زدم، متوجه شدم چه کردهام و فکر کردم «حتما اخراج میشوم.»
با خود فکر کردم بهتر است سریعتر کاری انجام دهم، به اتاق رئیسم رفتم و آنچه اتفاق افتاده بود را شرح دادم. جای تعجب داشت که او عصبانی نشد و من را تهدید به اخراج نکرد. او فقط گفت «برو و معذرتخواهی کن.»
دفتر مارگارت در منهتن ۳۰ بلوک از ما فاصله دارد. رئیسم پیشنهاد کرد سر راه از گلفروشی گل تهیه کنم. یک لحظه با خود فکر کردم شاید اخراج شدن بهتر از روبهرو شدن با مارگارت و کاری که انجام دادهام باشد، اما حق با رئیسم بود.
وقتی با دستهگلی که به طرز نامناسبی بزرگ بود به آنجا رسیدم و با او روبهرو شدم، او شروع به خندیدن کرد. او به من گفت که چنین اتفاقاتی رخ میدهند و او ترجیح میدهد دفعه بعد بازهم با او مخالفت کنم، من به او گفتم میتوانیم در اینباره صحبت کنیم. توصیه او سخاوتمندانه و مفید بود.
مایلم فکر کنم که رفتار من با مارگارت حاصل بیتجربگی من بود اما در سالهای بعد از آن، آنچه در تحقیقات و مصاحبهها در رابطه با تضاد در محیط کار مشاهده کردم این بود که بیشتر افراد نمیخواهند مخالفت کنند یا نمیدانند چگونه این کار را انجام دهند.
در واقع ما استفاده از عباراتی چون «من نظر متفاوتی دارم» یا «من موافق نیستم» را معادل عصبانی، گستاخ یا نامهربان بودن میدانیم و این مساله باعث ترس افراد میشود.
عادلانه است اگر بگویم، موافق بودن آسانتر از روبهرو شدن با فرد دیگر است، حداقل در کوتاهمدت چنین است. وقتی یک نفر با نظر ما موافق است و سر تکان میدهد و میگوید: «من هم دقیقا همین نظر را دارم» به ما احساس خوبی دست میدهد.
این دقیقا همان کاری است که من دوست داشتم مارگارت انجام دهد و بهجای آنکه قبول کنم که او مسائل را متفاوت از من میبیند، به او برچسب «انسان مشکلدار» میزدم. این یک اشتباه بود و در نهایت به شرمندگی خودم ختم شد.
با داشتن چنین تفکری، من یک رابطه کاری را که به طور بالقوه سازنده بود از دست دادم. تصور کنید اگر من آزادانه و با احترام با مارگارت مخالفت میکردم پروژه چقدر بهتر میتوانست پیش برود.مخالفت کردن، یک بخش اجتنابناپذیر، طبیعی و سالم از برقراری ارتباط با دیگران است.
هیچ محیط کار بدون تضادی وجود ندارد. شاید رویای کار کردن در یک مدینهفاضله صلحآمیز را داشته باشید اما این محیط برای سازمان مناسب نیست، همچنین برای خود شما و کارتان هم مناسب نیست.
در واقع نظرات مخالف اگر خوب مدیریت شوند، نتایج مثبت بسیاری خواهند داشت. در اینجا به ذکر چند نمونه میپردازیم:
نتایج کاری بهتر
وقتی شما و همکارانتان همدیگر را به چالش میکشید و همواره میپرسید آیا راهحل بهتری هم وجود دارد؟ این اختلافهای مبتکرانه میتواند به راهحلهای جدید منجر شود.
لیان دیوی به عنوان یکی از موسسان شرکت Coze Inc میگوید: «وجود تضاد به تیمها اجازه میدهد در موقعیتهای سخت به نتیجه برسند، نظرات مختلف را با هم ترکیب کنند و مطمئن شوند که روی راهحلها خوب فکر شده است.»
او همچنین معتقد است: «وجود تضاد، احساس ناراحتی ایجاد میکند، اما منبع نوآوری واقعی است و فرآیند مهمی در شناسایی کاهش ریسکها بهحساب میآید.» ارزشی که از مخالفت کردن بهدست میآید همواره میزان ثابتی نیست.
اگر شما و همکارتان به دنبال بهترین راهحل برای انجام یک کار جدید هستید، چارهای جز این ندارید که احتمالات و پیامدهای هر روش را کاملا بررسی کرده و در نهایت به بهترین راهحل برسید.
موقعیتهای یادگیری و رشد
همانقدر که به چالش کشیده شدن ایدههایتان در شما احساس ناراحتی بهوجود میآورد، به همان میزان برای شما موقعیت یادگیری فراهم است.
با گوش دادن و دریافت بازخورد میتوانید تجربه کسب کنید، با مسائل جدید روبهرو شوید و به عنوان یک مدیر تکامل یابید.
به عنوان مثال وقتی همکارتان بعد از ارائه شما، شروع به زخمزبانزدن میکند فقط بهخاطر اینکه به تیم بهخاطر کارشان اعتبار ندادهاید یا از آنها اسم نبردهاید، این زخمزبان شاید برای شما تلخ باشد اما متوجه میشوید که دفعه بعد باید از تیم برای کار خوبشان نام ببرید و تشکر کنید.
بهبود روابط
وقتی در فضای تضاد با هم کار میکنید، با افراد و اطرافیان خود احساس نزدیکی بیشتری میکنید و درک بهتری از آنچه برای آنها است بهدست میآورید و متوجه میشوید چه موضوعاتی برای آنها مهم است و ترجیح میدهند چگونه کار کنند.
در ضمن یک سابقه مهم هم ایجاد میکنید:اینکه میتوان مبارزه «خوب» داشت و همچنان روبهجلو حرکت کرد. دختر ۱۰ ساله من نیز این موضوع را درک کرده است. یک بار که او شب را خانه دوست نزدیکش سپری کرده بود و صبح به خانه بازگشت از او پرسیدم چطور بود و او پاسخ داد: «عالی بود، تمام مدت با هم دعوا کردیم.»
من گفتم چگونه ممکن است تمام مدت دعوا کرده باشید و به شما خوش گذشته باشد. او گفت: «چون آن مساله مشکلساز را حل کردیم و حالا بهترین دوستان یکدیگر هستیم.»
رضایت شغلی بالاتر
وقتی از مخالفت کردن سازنده درباره موضوعات در محیط کار ترس نداشته باشید، احتمالا برای رفتن به محل کار خوشحالتر هستید. از آنچه انجام میدهید راضیتر خواهید بود و از رابطه با همکاران لذت خواهید برد. به جای آنکه احساس کنید قدمهایتان سست است، میتوانید بر تمام کردن کار تمرکز کنید.
تحقیقات نیز این مساله را تایید میکنند. یک تحقیق از کارمندان آمریکایی و چینی وجود رابطه بین استفاده از روشهای خاص برای مدیریت تضاد و شادی کارمندان در محیط کار را نشان داد (مدیریت تضاد به معنی حالتی که در آن کارمندان موقعیت برد- برد را مدنظر دارند، به دیگران توجه میکنند و بر منابع مشترک تمرکز دارند.)
یک محیط کاری فراگیرتر
اگر مایل هستید تنوع و فراگیر بودن در سازمانتان وجود داشته باشد، باید برای مخالفت کردن آماده باشید. آنسا پارکر، کارمن مدینا و الیزابت شیل در مقاله مدیریت خود تحت عنوان «مرز جدید تنوع: تنوع اندیشهها» میگویند «هرچند گروههای همگن از لحاظ کارآیی مطمئنتر هستند، گروههای متنوع اغلب در انجام وظایف موفقتر عمل میکنند.»
آنها توضیح میدهند که مدیران و کارمندان باید پرهیز از تضاد را متوقف کنند و این نظریه را که اجماع بهترین راه برای رسیدن به نتیجه است، رها کنند. در تیمهای متنوعی که خوب هدایت میشوند، لزومی ندارد که مخالفت کردن به یک امر شخصی مبدل شود.
من بسیار با نظر آنها موافق هستم، به خصوص آن بخش که مدیران مسوول خلق تضادهایی هستند که به تیمشان اجازه و فضای خلاق و کارآمد بودن را میدهد.
به طور ساده، ما باید یاد بگیریم چگونه بیشتر مخالفت کنیم و مدیران نیز باید این مسوولیت را بپذیرند که چگونه این کار را برای کارمندان آسان و راحت کنند، طوری که آنها آزادانه بتوانند مخالفت، بحث و عقاید خود را بیان کنند.اگر شما شخصی هستید که از تضاد دوری میکند، احتمالا با خواندن این مقاله ناامید شدهاید اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که با بهکارگیری تکنیکهایی در ارتباط با تضاد راحتتر باشید. در اینجا به ذکر چند نمونه برای شروع میپردازیم.
احساس نیاز به دوست داشته شدن را کنار بگذارید
بیشتر افراد دوست دارند که مورد علاقه دیگران باشند. این یک امر طبیعی است. جوئل گارفینگل، به عنوان یک راهنمای اجرایی و نویسنده مجموعه «گفتوگوهای سخت» اخیرا نوشت: «هرچند خواستن اینکه مورد علاقه باشیم طبیعی است، اما همیشه مهمترین مساله نیست.»
او میگوید به جای آنکه سعی کنید محبوبیت خود را افزایش دهید، بر احترام تمرکز کنید (هم دادن و هم گرفتن آن).
او میگوید: «حتی زمانی که موضوع سختی پیشروست، گفتوگو میتواند مورد حمایت هر دو طرف باشد. به نظرات طرف مقابل احترام بگذارید و از آنها هم انتظار داشته باشید برای نظرات شما احترام قائل باشند.»
اگر خودتان راحت باشید و به این نتیجه برسید که احترام مهمتر از دوست داشته شدن است، در این صورت برای تیم خود الگویی خواهید شد که مخالفت کردن اشکالی ندارد و فضای بازتری برای بیان ایدههای آنها مطرح میشود. (البته آن طور که تحقیقات نشان میدهد، عمل به این توصیه میتواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد، مخصوصا برای خانمها.)
بر تصویر بزرگ تمرکز کنید
در مخالفت کردن اگر با آن به عنوان یک مساله شخصی روبهرو شوید، کار مشکلی است، اما تضادها در محیط کار اغلب با تفاوتها روی اهداف و فرآیندها آغاز میشوند.
دیمی جن سو، به عنوان یکی از مدیران شرکت پاراویس پرتنرز و یکی از نویسندگان مجموعه «فضا را تصاحب کنید» پیشنهاد میکند به موضوعی غیر از آسیبی که مخالفت کردن میتواند به رابطه شما وارد آورد تمرکز کنید.
او میگوید: «به نیازهای کسبوکار فکر کنید: چرا اختلافنظر شما مبحث مهمی است؟ این اختلافنظر چه کمکی به سازمان میکند؟ چه کمکی به تیم یا پروژهای که روی آن کار میکنید، میکند؟ اینکه بخواهیم دوست داشته شویم مربوط به شخص است، اما اینکه بخواهیم بهترین کار را برای سازمان یا تیم انجام دهیم به میزان زیادی کمتر خودخواهانه است.
مخالفت کردن را با نامهربانی همسان فرض نکنید
وقتی با افرادی که از تضاد وحشت دارند صحبت میکنم و از آنها میپرسم چرا از مخالفت کردن گریزانند، اغلب پاسخ میشنوم که «نمیخواهم احساسات او را جریحهدار کنم» یا «نمیخواهم مثل یک آدم احمق جلوه کنم». بله، البته افرادی هستند که دوست ندارند با آنها مخالفت شود (مثلا مدیران متزلزل) اما اغلب افراد پذیرای شنیدن نظرات مخالف و متفاوت هستند اگر شما این نظرات را با فکر و با احترام ارائه کنید.
از خودتان بپرسید: آیا واقعا این ریسک وجود دارد که باعث جریحهدار کردن احساسات همکارتان شوید یا آیا آنها واقعا فکر میکنند شما احمق هستید؟ یا اینکه تنها به خاطر اینکه خودتان احساس راحتی کنید از این کار اجتناب میورزید؟
یک الگو پیدا و از آنها تقلید کنید
خوشبختانه همیشه حداقل یک شخص در زندگی شما هست (مثلا یک همکار، فامیل یا دوست) که در رک بودن و صداقت در بیان اندیشهها و نظراتش بدون حاشیهسازی سرآمد باشد.
به آن شخص دقت کنید. ببینید چه میکند و بعد از او تقلید کنید. یکی از همکارانم اخیرا به من گفت که وقتی در یک موقعیت سخت قرار میگیرد وانمود میکند یک هنرپیشه است که مهارت خاصی در مواجهه با ناراحتی دارد. او میگوید این گونه میتواند رفتار خودش را از دور مشاهده کند به جای آنکه در گرداب احساسات خود در آن لحظه غرق شود.
این توصیهای است که متخصصان مطرح میکنند که اگر توان مواجه شدن با گفتوگوهای سخت را ندارید خودتان را جای شخص دیگری قرار دهید که این توانایی را دارد.
از هر تاکتیکی که استفاده میکنید، ابتدا آن را در مقیاس کوچک امتحان کنید. در گفتوگوهایی که ریسک کمی دارند صریح و رک باشید و ببینید چگونه پیش میرود.
خوشبختانه خواهید دید که بهتر از آنچه انتظار داشتید، پیش خواهد رفت و اگر این گونه نشد، میتوانید از آن موقعیت یاد بگیرید و دوباره امتحان کنید. همانطور که من به طور تصادفی از ایمیل خود به مارگارت یاد گرفتم، گاهی اوقات مخالفت کردن همان کاری است که طرف مقابل انتظار دارد شما انجام دهید. البته تا زمانی که این کار را با احترام و یکدلی انجام دهید.
منبع: دنیای اقتصاد
دیدگاه خود را بنویسید
پتروشیمی ها
- آبادان
- آرتان پترو کیهان
- آریا ساسول
- اروند
- امیرکبیر
- ایلام
- Hyosung Topilene
- Ismail Resin Limited
- Reliance Industries Limited - هند
- بانیار پلیمر گنبد
- بندرامام
- پارس
- پتروپاک مشرق زمین
- پلی استایرن انبساطی سهند
- پلی استایرن انتخاب
- پلی اکریل ایران
- پلی پروپیلن جم (جم پیلن)
- پلی نار
- پلیمر کرمانشاه
- تبریز
- تخت جمشید
- تخت جمشید پارس
- تندگویان
- تولیدی پلاستیک ایسین
- جم
- خوزستان
- دی آریا پلیمر
- رجال
- شازند
- غدیر
- قائد بصیر
- قیام نخ
- کردستان
- گلپایگان
- لاله
- لرستان
- مارون
- محب بسپار ایده گستر
- محب پلیمر قم
- مهاباد
- مهر
- میاندوآب
- نوید زرشیمی
- هشت بهشت کیش
- هگمتانه
مطالب مرتبط
- چرا باید در محل کار نظر مخالف خود را اعلام کنیم؟
- حرفه ای بودن در محیط کار به چه معناست؟
- چرا اشتیاق سازمانی مهم است؟
- ۴ نکته که باید قبل از ترک کار و راه اندازی کسب و کار جدید بدانید
- دفتر کار باز تنشهای محیط کار را افزایش میدهند
- برای رهایی از فشار کار چه باید کرد؟
- ۱۰ توصیه برای آنکه به فرد محبوبی در محیط کار بدل شوید
- چرا افراد دارای وسواس فکری موفقتر هستند
- ۷ موقعیت دشوار در محیط کار و نحوه برخورد با آنها
- راهی ساده و علمی برای افزایش بهرهوری در محیط کار