یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

وکس سیبویه تولیدکننده وکس های دوقطبی و ناقطبی pe و pp

بسپار تجارت آسیا؛ تأمین کننده مواد اولیه پلاستیک و پلیمر و محصولات پتروشیمی

پیشخوان خبر
۲۴ اسفند ۱۴۰۲ 0 105

چگونه سوریه، اوکراین و غزه پویایی قدرت در قفقاز را تغییر دادند‌؟

شبکه اقتصادی سه‌ جانبه در شمال ایران

شبکه اقتصادی سه‌ جانبه در شمال ایران
در سال ۲۰۱۷، نمایندگان ایران، ترکیه و روسیه در شهر آستانه قزاقستان دیدار کردند تا آینده جمهوری عربی سوریه را بدون مشارکت غرب تعیین کنند. به عنوان برونداد جانبی این نشست، آنها نسبت به ایجاد یک تفاهم راهبردی بین خود در مورد شام (به ویژه سوریه، و سپس عراق و لبنان) اقدام کردند.

به گزارش ویکی پلاست به نقل از دنیای اقتصاد، از آن زمان، به دنبال جنگ در اوکراین، همکاری‌های ایران، روسیه و ترکیه گسترش یافت و منطقه قفقاز را نیز در بر گرفت. روسیه با توجه به موقعیتش در جبهه اوکراین دیگر نمی‌تواند امنیت منطقه‌‌‌ای را تضمین کند و در عوض نیاز به دور زدن تحریم‌‌‌های بلوک غرب آن هم به طور موثر دارد.

بنابراین زمینه را برای شبکه‌‌‌ای از مشارکت‌‌‌ های اقتصادی ژرف‌‌‌تر بین خود، ایران و ترکیه ایجاد کرده است. این سه کشور با استفاده از نسخه مشترک‌‌‌شان در آستانه ۲۰۱۷، اکنون فرآیند ایجاد زنجیره‌‌‌های ارزش جدید، زیرساخت‌‌‌ها، مسیرهای حمل‌‌‌ونقل و ترتیبات نظارتی را در قفقاز آغاز کرده‌‌‌اند که دیگر چندان به اقتصاد بازار لیبرال جهانی پیوند نخورده است، بلکه قصد دارد یک زیرسازگی یا نظام‌‌‌فرعی را تشکیل دهد. هدف این است که قفقاز به یک مرکز اقتصادی تبدیل شود تا این سه شریکِ در عین‌‌‌حال رقیب را به هم پیوند دهد. این امر مستلزم ایجاد روابط امنیتی پایدار است.

مسائل حل‌نشده البته همچنان باقی است. کنترل بر منطقه سیونیک ارمنستان جنوبی، روابط متشنج بین ایران و آذربایجان و جنگ غزه، آزمون‌های مهمی برای ترتیبات نوپای آنهاست. این مقاله به سیاستگذاران غربی کمک می‌کند تا بتوانند تاثیر تحریم‌ها بر روسیه/ایران و نیز حمایتی که غرب از اسرائیل در تخریب غزه و پیامدهایش بر چشم‌‌‌انداز ثبات و رشد در قفقاز دارد را درک کنند.

مقدمه: ‌‌‌اقتصاد‌‌‌های تحریم‌‌‌شده متحد می‌‌‌شوند

جنگ در اوکراین، ترس روسیه از اعمال تحریم‌‌‌های ثانویه آمریکا علیه این کشور را به دلیل معاملاتش با ایران از بین برد. روسیه و ایران با هم اکنون یک «طاق تحریم» از دریای بالتیک تا خلیج فارس را تشکیل می‌دهند. این واقعیت جدید ژئو-اقتصادی برای تهران مهم است زیرا اهداف روسیه برای ایجاد یک سیستم پولی مستقل، بازار انرژی و زنجیره‌‌‌های عرضه موازی خارج از چارچوب‌‌‌های نظارتی غربی، می‌تواند به شکستن انزوای ایران کمک کند.

ایران اکنون می‌تواند از جغرافیای خود برای تسهیل چرخش زمینی اقتصاد روسیه به خاورمیانه و شبه‌قاره هند بهره ببرد که دراین ‌‌‌صورت هم خلیج فارس و هم کانال سوئز را دور می‌‌‌زند. روایت احیا شده «نگاه به شرق» اگر وجهی از کارآمدی داشته باشد، ‌‌‌برای تهران در بزرگراهی از جنوب به جنوب تعریف می‌شود که دریای بالتیک را به خاورمیانه و هند وصل می‌کند. این طرح‌های بزرگ می‌تواند صرفا شعار نباشد.

روسیه در سال ۲۰۲۲ با پیشی گرفتن از امارات متحده‌‌‌عربی و چین، بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی در ایران بود. مسکو همچنین پروژه‌‌‌های سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌‌‌های حمل‌‌‌ونقل به میزان ۱.۳ میلیارد دلار را شناسایی کرده است و مدعی است که می‌‌‌خواهد آنها را سریع‌‌‌تر دنبال کند. تجارت با منطقه اتحادیه اقتصادی اوراسیا (EEU)  رو به رشد بوده و ایران تا پایان سال ۲۰۲۳ یک توافق‌نامه تجارت آزاد کامل با روسیه منعقد کرده بود که تعرفه کالاها را به صفر می‌‌‌رساند.

با توجه به اینکه روسیه یک «تازه‌وارد» نسبی در دنیای دور زدن تحریم‌‌‌هاست، ایران همچنین به عنوان یک راهنما در کمک به روسیه برای دور زدن و استفاده غیرمتعارف از شبکه‌های مالی و تجاری موجود عمل می‌کند، اگرچه نقش امارات متحده عربی به عنوان یک نقطه کلیدی در شبکه در حال تحول معاملات مالی و تجاری، قانونی و غیرقانونی را نباید دست‌‌‌کم گرفت.

تقاضای بازار روسیه و سرمایه‌گذاری مسکو همچنین تحولات منطقه‌‌‌ای، در توان‌بخشی به اقتصاد ترکیه و قفقاز جنوبی نقش ایفا می‌کند. تجارت ترکیه با روسیه در سال ۲۰۲۲ تقریبا ۴۰‌درصد افزایش یافت، ضمن‌‌‌ اینکه آنکارا دسترسی ممتازی به بازارهای روسیه برای گردشگری، کالاهای کشاورزی، کالاهای صنعتی و مصالح ساختمانی به دست آورده است.

ترکیه همچنین با دستیابی به کود، نفت و گاز روسیه با قیمت‌های به مراتب مناسب‌‌‌تر، سطح رقابت‌‌‌پذیری خود را افزایش داده است. علاوه بر این، گزارش بانک توسعه آسیا در آوریل ۲۰۲۳ نشان می‌دهد که تولید ناخالص داخلی ارمنستان ۱۲.۶‌درصد در سال ۲۰۲۲، گرجستان ۱۰.۲‌درصد و آذربایجان ۴.۶‌درصد رشد داشته است. به اجمال، ‌‌‌ نیاز روسیه برای دسترسی به منابع مالی و فناوری، و همچنین بازارهای انرژی و کالا، با نیازها و جغرافیای ایران مطابقت پیدا کرده، به نحوی که این مختصات، منافع اقتصادی مثبتی برای ترکیه و نیز قفقاز در بر دارد.

با این حال، ادامه این روند رشد اقتصادی و بررسی قابلیت‌‌‌های نوین اقتصادی قفقاز مستلزم ترتیبات امنیتی پایدار است. با در نظر گرفتن این موضوع است که مقاله حاضر هر دو چارچوب راهبردی در حال ظهور برای استیلای امنیت منطقه‌‌‌ای بین روسیه، ترکیه و ایران را بررسی می‌کند. همچنین به این نکته خواهد پرداخت که چگونه کارزار نظامی اسرائیل در غزه باعث ایجاد فشارهای مضاعف بر این بازیگران شده است.

همکاری اقتصادی و ثبات ژئوپلیتیک

قابلیت‌‌‌های اقتصادی قفقاز با جنگ در اوکراین تقویت شده است و در عین‌‌‌حال تثبیت این فرآیند به ترتیبات امنیتی کاربردی و قابل پیش‌بینی در منطقه نیز بستگی دارد. در مورد اوکراین، تحلیل‌‌‌های غربی بر همکاری‌‌‌های امنیتی مبادلاتی بین روسیه و ایران تمرکز دارند، مانند تحویل سامانه‌‌‌های پهپاد شاهد و مهاجر و احتمالا موشک‌‌‌های با برد کوتاه. در مقابل، گفته می‌شود مسکو موافقت کرده است که به ایران فرصتی برای دسترسی به فناوری‌های راهبردی مانند سیستم‌های نظارت دیجیتال پیشرفته، بالگردهای تهاجمی، سیستم‌های دفاع موشکی و جت‌‌‌های جنگنده نسل پنجم ارائه دهد.

با این حال، چارچوب امنیتی راهبردی‌‌‌تری نیز در حال شکل‌‌‌گیری است. در زمانی که روسیه نقش تاریخی‌‌‌اش به عنوان نگهبان «Pax Russica» (مفهوم و دکترین سیاسی که معمولا به عنوان حوزه نفوذ نظامی، سیاسی و فرهنگی روسیه تعریف می‌شود) در قفقاز کمرنگ می‌شود، قافله‌‌‌ای از کشورها به دنبال گرفتن آن جایگاه هستند : ترکیه، آذربایجان، ایران و بار دیگر روسیه، البته با ظرفیت کمتر.

نظر آنها جایگزینی تدریجی تنش‌‌‌های دوجانبه و اهداف متقابل انحصاری، با خطوط روشن و کاربردی و مناطق نفوذی که شفاف‌‌‌تر مشخص‌‌‌ شده باشند. در حال حاضر، چنین تلاش‌‌‌هایی عمدتا بر روی کاغذ باقی مانده‌‌‌اند، به‌‌‌ویژه که روابط ایران و آذربایجان همچنان متشنج است.

توالی وقایع اخیر وضعیت موجود را به وضوح نشان می‌دهد: بیانیه سه‌جانبه ۲۰۲۰ که به جنگ دوم قره باغ (۲۰۲۰) پایان داد، نقش ویژه‌‌‌ای را برای نیر‌‌‌وهای حافظ صلح روسیه به عنوان ضامن ثبات کلی منطقه‌‌‌ای در راستای محافظت از مسیرهای حمل‌ونقل بین قره باغ و ارمنستان (دالان لاچین) پیش‌بینی کرد.

با این حال، مسکو این نقش را مطابق با مفاد بیانیه بر عهده نگرفت و در نتیجه وجهه منطقه‌‌‌ای روسیه کاهش یافت. جنگ روسیه علیه اوکراین نیز احتمالا منافع و منابع این کشور را کاهش داده است. مسکو اهمیت مشارکت‌‌‌های خود در قفقاز را مجددا در اولویت قرار داده که به کاهش رتبه ارمنستان و ارتقای آذربایجان به دلیل ارزش اقتصادی و لجستیکی بیشتر این کشور منجر شد.

در نتیجه کاهش نظارت روسیه، نیروهای آذربایجان توانستند بین ماه مه تا سپتامبر ۲۰۲۱ وارد خاک ارمنستان شوند و مواضع استراتژیک را در امتداد شریان‌‌‌های حمل‌‌‌و‌‌‌نقل کلیدی در جنوب و در کنار مرز با ایران اشغال کنند. در سپتامبر ۲۰۲۱، رئیس‌‌‌جمهور جمهوری آذربایجان علی‌‌‌اف با استناد به ماده ۹ بیانیه سه‌جانبه، ادعایی را در مورد ارمنستان جنوبی تنظیم و تصریح کرد که ارمنستان باید «امنیت ارتباطات حمل‌‌‌ونقل بین مناطق شرقی جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان» را تضمین کند.

بر این اساس باکو مدعی حق داشتن «کریدور زنگزور» بود تا آذربایجان و نخجوان را به هم متصل کند. باکو این تعهد را معادل کریدور لاچین که ارمنستان را به قره باغ کوهستانی متصل می‌کرد، تعریف کرد.

زمانی که تهاجم نظامی آذربایجان در سال ۲۰۲۱ به مراحل پایانی خود رسید، تنها ۲۹ کیلومتر از خاک ارمنستان، جمهوری آذربایجان را از منطقه نخجوان جدا می‌‌‌کرد. نیروهای آذربایجانی کنترل کریدور لاچین را نیز در اوت ۲۰۲۲ به دست گرفتند. ابتدا، باکو تامین انرژی را مختل کرد و سپس تمام رفت‌‌‌و‌‌‌آمد مردم و تجارت کالا بین ارمنستان و قره باغ را متوقف کرد. بین ژوئن و سپتامبر ۲۰۲۳، جمعیت قره‌‌‌باغ به ستوه آمده و وضعیتی ایجاد شد که برای یک کنش نظامی آماده بود.

در واقع، در ماه سپتامبر، نیروهای آذربایجان خط تماس را شکستند و راهروی لاچین برای آخرین بار باز شد تا اجازه خروج ارمنی‌‌‌های قره‌‌‌باغ صادر شود. در پایان سپتامبر ۲۰۲۳، کریدور لاچین دیگر وجود نداشت. ماموریت روس‌‌‌ها نیز در عمل به یک پوسته خالی تبدیل شد.

با این حال، واکنش تهران به رزمایش‌‌‌های باکو قاطعانه بوده است. خط قرمز تهران قصد آذربایجان برای برقراری کنترل بر مرز ارمنستان و ایران است زیرا این امر باعث قطع ارتباط ایران و ارمنستان خواهد شد. همچنین به آذربایجان این امکان را می‌دهد تا ارتباطی بدون وقفه بین ترکیه و دریای کاسپین برقرار کند و نیز با قطع ارتباط لجستیکی خود با تهران، موقعیت بازدارندگی ارمنستان را تضعیف کند.

در عوض، تهران طرفدار مسیر موجود است که آذربایجان را از طریق ایران به جمهوری خودمختار نخجوان متصل می‌کند و ایران را قادر می‌‌‌سازد تا به‌‌‌عنوان واسطه و قانون‌گذار بین سه کشور عمل کند. ایران به صراحت اعلام کرده است که در صورت فشار حاضر به مداخله نظامی است.

در پاسخ به مانور‌‌‌های نظامی بین ترکیه، آذربایجان و پاکستان در سپتامبر ۲۰۲۱در امتداد مرز ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران رزمایش‌‌‌های گسترده‌‌‌ای از جمله در گذرگاه آبی خاکی رودخانه ارس انجام داد که نخجوان، ارمنستان جنوبی و استان آذربایجان ایران را از هم جدا می‌کند. شمال ایران؛ عملیات هِلیبورن و چتر نجات؛ کمین شبانه؛ و تصرف شبیه‌‌‌سازی شده مسیرهای حمل‌‌‌ونقل اصلی و همچنین اشراف بر زمین‌‌‌های مرتفع در رزمایش‌‌‌ها گنجانده شده بود.

در پاسخ به پیشروی نیروهای آذربایجان در جنوب ارمنستان در سپتامبر ۲۰۲۲، ایران ۵۰هزار نیرو را بسیج کرد. در سپتامبر ۲۰۲۳، ارتش ایران بار دیگر در مرز با ارمنستان به فعل و انفعالاتی دست زد. به طور خلاصه، پیام تهران به ترکیه و آذربایجان پیوسته این بوده است که «شما می‌توانید قره باغ را داشته باشید، اما ارمنستان جنوبی (منطقه سیونیک) را نخواهید داشت.»

بنابراین، منطقه سیونیک آزمون آتشینی است برای مجموعه کشورهایی که به دنبال مدیریت پسا‌وضع موجود «امپراتوری» روسیه هستند. به نظر می‌رسد که باکو و آنکارا با اکراه موضع ایران را برای حفظ ثبات، دست‌‌‌کم در حال حاضر پذیرفته‌‌‌اند.

و سپس جنگ غزه از راه رسید...

یورش حماس به اسرائیل در ۷  اکتبر رویدادی ناگهانی نبود، بلکه پیامد محاصره ۱۶ ساله غزه و ادامه اشغال سرزمین‌‌‌های فلسطین توسط اسرائیل و نیز به دنبال بیم از شکل‌‌‌گیری صلح ابراهیم بدون آنکه چیزی دست فلسطینی‌‌‌ها را بگیرد، به وقوع پیوست. ترکیه که میزبان برخی از رهبران سیاسی حماس نیز هست، پیوسته محاصره غزه را به شدت مورد انتقاد قرار داده است.

ایران از دو نیرویی حمایت می‌کند که همواره اسرائیل را تهدید می‌کنند: حماس و حزب‌الله. در نتیجه، هر دو کشور، [به‌رغم مبادلات تجاری گسترده آنکارا و تل‌آویو]، از منظر سیاسی تا حدود زیادی در مقابل اسرائیل قرار می‌گیرند و می‌توانند سطحی از اختلافات‌‌‌شان  رادر سوریه و عراق کنار بگذارند.

در حالی که کارزار نظامی اسرائیل برای نابودی کامل در غزه جریان دارد، این واقعیت که جمهوری آذربایجان، متحد ترکیه، روابط خوبی با اسرائیل دارد، اما با ایران نه، بیشتر آشکار شده است. تهران چند بار آذربایجان را به تسهیل اقدامات اسرائیل از خاک خود متهم کرده است. خرابکاری‌‌‌های اسرائیل در تاسیسات هسته‌‌‌ای اصفهان در ژانویه ۲۰۲۳ با پهپادهای کوادکوپتر کوچکی انجام شد که احتمالا از طریق آذربایجان به ایران قاچاق شده بودند.

به طور خلاصه، تهران باکو را تسهیل‌‌‌کننده‌‌‌ عملیات اسرائیل می‌‌‌داند. در مقابل، آذربایجان مدام ایران را به حمایت از گروه‌‌‌های شیعه‌‌‌مذهب [مخالف رژیم علی‌‌‌اف] و نیز جریانات شبه‌‌‌نظامی از جمله گروه موسوم به حسینیون متهم می‌کند که از سال ۲۰۱۳ به جامعه تالشی در آذربایجان نفوذ کرده است. این گروه ارتباط ضعیفی با حزب‌‌‌الله دارد و شاید در آینده‌‌‌ای نه‌چندان دور بتوان آن را بخشی از «محور مقاومت» دانست.

باکو حمایت ایران از این قبیل گروه‌‌‌ها را دلیل کافی برای پیگیری همکاری امنیتی عمیق‌تر با اسرائیل، به‌ویژه در زمینه رقابت با تهران برای جذب اقلیت‌‌‌های شیعه ترک‌‌‌زبان در قفقاز می‌‌‌داند. اخیرا مدیرمسوول روزنامه جوان، یکی از رسانه‌های مرتبط با سپاه، مردم ساکن در دو سوی رودخانه ارس را دارای فرهنگ مشترک ایرانی دانسته است. در پاسخ، علی حاجی‌‌‌زاده، تحلیلگر حوزه جنگ اطلاعاتی در باکو، به ده‌ها منبع رسانه‌‌‌ای تحت حمایت ایران اشاره می‌کند که به ادعای او دیدگاه عداوت‌‌‌آمیز خود را علیه حکومت باکو بسیج کرده و از ایجاد یک دولت دینی حمایت می‌کنند.

رژیم آذربایجان هم در تبلیغات رسانه‌‌‌ای خود از آذربایجان بزرگ نام می‌‌‌برد و این‌گونه واکنش نشان می‌دهد. ایران و آذربایجان در اصل گرفتار نسخه‌‌‌ای بین‌المللی و فراملی شده از معضل امنیتی کلاسیک هستند. چنین معضل امنیتی‌‌‌ای به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن اقداماتی که امنیت یک طرف را افزایش می‌دهد، منجر به واکنش‌‌‌ها و اقدامات امنیتی توسط طرف مقابل برای محافظت از خود می‌شود.

این چرخه از اقدامات می‌تواند تنش‌‌‌ها را تشدید کند و وضعیتی از افزایش ناامنی ایجاد کند. چنین مختصاتی، ‌‌‌ اغلب از تصورات مشترک تهدید یا عدم‌درک در مورد نیات بازیگری که اقدامات تقویت‌کننده امنیتی را انجام می‌دهد، ناشی می‌شود.

موضوع غزه از توانایی ترکیه برای قدم برداشتن بر روی طنابِ ایجاد توازن بین اتحاد خود با آذربایجان و شراکت منطقه‌‌‌ای با ایران می‌‌‌کاهد. بخشی از این امر به دلیل مخرب بودن کارزار نظامی اسرائیل و تاثیر آن بر افکار عمومی مسلمانان است و بخشی نیز به دلیل نفوذ فزاینده ایران در درگیری غزه از طریق عناصر «محور مقاومت» (مانند حوثی‌‌‌های یمن و حزب‌الله لبنان) است.

مشکل دیگر در روابط ترکیه با آذربایجان روابط خوبی است که تل‌آویو با حزب دموکرات کردستان عراق و کردهای سوریه دارد. این در حالی است که آنکارا برای مهار جنبش‌‌‌های استقلال‌‌‌طلبانه کردها به مشارکت ایران که برایش ضروری است، نیاز دارد.

بعد منطقه‌‌‌ای کارزار نظامی در غزه باعث می‌شود گروه‌‌‌های گوناگون کرد برای اسرائیل و آمریکا ارزشمندتر شوند. باتوجه به اینکه کرد‌‌‌ها ازسوی هر دو کشور به صورت سنتی عناصری غیرقابل‌‌‌اعتماد تلقی می‌‌‌شوند، مناطق تحت کنترل آنها می‌تواند سکوهای پرتاب برای حملات و خرابکاری‌‌‌ها و نیز پایگاه‌‌‌هایی برای جمع‌‌‌آوری اطلاعات علیه نیروهای مرتبط با ایران در سراسر منطقه باشد.

از آنجا که اولویت‌‌‌های امنیتی آنکارا در جبهه‌‌‌های مختلف گسترده است، باید روابط خود با ایران را در مقابل آذربایجان متعادل کند. برای مثال، با همکاری‌‌‌های امنیتی و اطلاعاتی بین دو کشور و تبادل زندانیان، تساهل تهران را در رابطه با آذربایجان تشویق می‌کند. گفته می‌شود ترکیه همچنین به عنوان مرکزی برای تسهیلات مالی نهادهای ایرانی در رابطه با فعالیت‌‌‌های‌‌‌شان در لبنان - از طریق شرکت‌های ترکیه‌‌‌ای- عمل می‌کند.

درعین‌‌‌حال، دستگاه امنیتی ترکیه نسبت به فعالیت‌‌‌های موساد در خاک ترکیه که هدف آن مقابله با ایران است، تحمل کمتری دارد. این وضعیت به این معنی است که اسرائیل به ترکیه [دست‌‌‌کم در این حوزه] به عنوان بخشی از مشکل نگاه می‌کند نه به عنوان یک شریک. در مجموع، ادامه همکاری‌‌‌های اقتصادی منطقه‌‌‌ای، آنکارا را ملزم می‌کند که توازن فزاینده‌‌‌ای بین همکاری خود با تهران و اصل «یک ملت، دو دولت» که زیربنای روابطش با باکو است، ایجاد کند.

نتیجه: ایران به دنبال موقعیت امنیتی جدیدی در قفقاز است

ایران تمایل دارد که قفقاز را بخشی از حوزه نفوذ روسیه بداند. کاهش توانایی روسیه برای ایفای نقش‌‌‌های همزمانِ تسهیل‌‌‌کننده و حافظ ثبات منطقه‌‌‌ای - نتیجه حمله مسکو به اوکراین - تلقی تهران را تغییر داده است. از یکسو، قفقاز نمایانگر فضایی از فرصت‌‌‌های اقتصادی برای ایران است. از سوی دیگر، ایران باید وضعیت امنیتی خود را از نو ارزیابی کند و از خطوط قرمز خود محافظت کند.

جنگ اوکراین، به روسیه، ایران و ترکیه زمینه‌‌‌های قوی‌‌‌تری برای شناسایی منافع مشترک و انجام ابتکارات دیپلماتیک، امنیتی و اقتصادی فراهم آورده است. به دلیل دیدگاه‌‌‌های ضد اسرائیلی که در میان طیفی از سپهر سیاسی هر سه کشور حاکم است، تهاجم اسرائیل به غزه روند مذکور را سرعت بخشیده است.

لفاظی‌‌‌های سیاسی مسکو در مورد غزه در راستای همسویی با ترکیه و ایران، دست‌‌‌کم در سطوح ظاهری و رسانه‌‌‌ای به سمت حماس تغییر می‌کند. مقایسه احساسی پوتین از محاصره غزه با محاصره لنینگراد توسط نازی‌ها گویای این موضوع بود. به نوبه خود، ترکیه به دنبال آن است تا در هر ترتیب امنیتی‌‌‌ای که ممکن است از بحران کنونی غزه خارج شود، خود را به عنوان «ضامن» قرار دهد.

در نهایت، ایران سیاست «نگاه به شرق» را دنبال می‌کند، با یک بعد اقتصادی مهم که به تامین مالی «محور مقاومت» خود در شام و همچنین فعالیت‌‌‌هایش در قفقاز کمک کند. می‌توان درعین‌‌‌حال استدلال کرد که بحران غزه به مثلث آغازین روسیه، ترکیه و ایران رونق بخشیده است. این مثلث نوظهور که برخاسته از روند مذاکرات آستانه در طول جنگ داخلی سوریه بوده، به تدریج رشد کرد و اکنون با احتیاط به جنوب قفقاز نیز کشیده شده است.

به‌رغم این موضوعات، روابط تهران، مسکو و آنکارا همچنان تنش‌‌‌هایی را نیز در بر دارد. عرصه محک خوردن همکاری نوین‌‌‌شان، سیونیک در جنوب ارمنستان می‌تواند تلقی شود. توانایی داوری آنها در مورد منافع رقابتی بین آذربایجان، ارمنستان و ایران نشان خواهد داد که آیا ترتیبات بین‌المللی نیمه جدی می‌توانند به یک شراکت پایدار و بالغ‌‌‌تر تبدیل شوند یا خیر. روابط آذربایجان با ترکیه و اسرائیل از جمله نقاط کلیدی اصطکاک است.

در شرایط عادی، این مشارکت‌های موازی، مزیت استراتژیک باکو را هم از نظر نظامی و هم از نظر دیپلماتیک فراهم می‌کند. آنکارا می‌تواند سیاست مستقل آذربایجان را بپذیرد، به شرطی که با منافع خود تضادی نداشته باشد. با این حال، جنگ در غزه توانایی آذربایجان را برای برقراری روابط دوستانه با اسرائیل و ترکیه به طور همزمان پیچیده می‌کند، به‌ویژه از آنجا که تهران خواستار به رسمیت شناخته شدنش به عنوان یک قدرت منطقه‌‌‌ای «قانون‌گذار» همتراز با روسیه و ترکیه است.

از دیگر نقاط تنش، مشارکت امنیتی نوپای ایران و ارمنستان تلقی می‌شود. مصاحبه‌‌‌های محرمانه با منابع دیپلماتیک ارمنستان و آذربایجان حاکی از آن است که ایران دست‌‌‌کم از زمان جنگ دوم قره باغ (۲۰۲۰) تنها راه ترانزیتی قابل اعتماد برای ارسال تسلیحات به ایروان محصور در خشکی بوده است. علاوه بر این، به نظر می‌رسد ایران مایل است به عنوان مجرای ارسال تسلیحات به ارمنستان از هند که از تامین‌کنندگان اصلی سلاح برای ایروان دو سال گذشته بوده، عمل کند.

بسیج سه‌‌‌گانه نظامی ایران در امتداد مرز خود با ارمنستان نیز به وضوح به آذربایجان و ترکیه پیام داد که تهران قصد ندارد تغییرات بیشتری را در وضعیت ارضی بپذیرد. از آنجا که ایران، آذربایجان را به دلیل تسهیل اقدامات مخفی اسرائیل به عنوان یک خطر امنیتی می‌‌‌بیند، همکاری نظامی نزدیک‌تر با ارمنستان امکان ایجاد یک موقعیت امنیتی با محوریت بازدارندگی را فراهم می‌کند، اما خطر ایجاد اصطکاک با ترکیه را نیز در پی دارد.

در نهایت، جنگ در اوکراین، قفقاز را به یک فرصت اقتصادی تبدیل کرد، اما چشم‌‌‌انداز امنیتی آن را نیز سیال‌‌‌تر کرد. در حالی که ذی‌نفعان اصلی برای مدیریت این سیالیت با یکدیگر همکاری می‌کنند، اما درعین‌‌‌حال به وضوح نقش خود را مشخص نکرده‌‌‌اند. جنگ غزه هم فشارها و هم انگیزه‌‌‌های جدیدی را به این ترکیب نیمه‌‌‌پایدار اضافه کرده است.


ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟ بلی خیر
امتیاز مطلب: 100%

دیدگاه خود را بنویسید

فرستادن دیدگاه

پربازدیدترین شرکت ها

درج کارت ویزیت شرکت من

پربازدیدترین محصولات

ویدیوهای آموزشی

همه حقوق این سایت متعلق به ویکی پلاست است طراحی و اجرا: نگاه حرفه ای
قیمت بازار اشتراک قیمت کانال تلگرام تبلیغات
بسپار تجارت آسیا؛ تولید و صادرات کامپاندهای پلیمری قیمت بازار قیمت جهانی تلگرام واتس اپ تبلیغات
ویکی پلاست
سلام خوش اومدید
ویکی پلاست، خرید و فروش مواد اولیه نداره
چطور می تونم کمک‌تون کنم؟