جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳

زرین نپتا

نمایشگاه پلاستیک | استانبول تویاپ ترکیه

وکس سیبویه تولیدکننده وکس های دوقطبی و ناقطبی pe و pp

بسپار تجارت آسیا؛ تأمین کننده مواد اولیه پلاستیک و پلیمر و محصولات پتروشیمی

شفافیت با چشمان باز سخاوت با چشمان بسته
پدرم تعریف می‌کردند که دو تاجر یزدی و کرمانی برای مدت طولانی با هم مراوده داشتند.هردو از این مراوده راضی بودند تا این که اختلاف حساب پیدا کردند.

بارها سعی کردند با نامه و نامه نگاری و تلفن و تلگراف اختلاف نظر را حل کنند اما موفق نشدند.در نهایت، تاجر کرمانی همکار یزدی‌اش را دعوت کرد تا حضوری اختلافشان را حل و فصل کنند.
 

تاجر یزدی همراه با حسابدارش به کرمان سفر کرد و تاجر کرمانی نیز همراه با حسابدارش گوشه‌ای نشستند تا حساب و کتاب کنند.

حساب‌ها را از ابتدا بررسی کردند و مطابقت دادند و مغایرت‌ها را در آوردند تا این‌که در نهایت، اختلافشان به چند ریال رسید. دو تاجر اصرار داشتند که ریشه همان چند ریال اختلاف را هم مشخص کنند.

اما حسابداری که همراه با تاجر یزدی آمده بود، اصرار داشت که طرفین حساب‌ها را پذیرفته و کار را تمام کنند و از چند ریال اختلاف حساب بگذرند و روی همدیگر را ببوسند و حلال کنند. اما دو تاجر به هیچ عنوان زیربار نمی‌رفتند.

دلیل اصرار حسابدار یزدی بر پایان تفحص این بود که همسری پا به ماه داشت و می‌خواست زمان وضع حمل کنار خانواده‌اش باشد. به همین دلیل پیشنهاد داد خرده حساب را شخصا بپردازد تا غائله ختم به خیر شود.

دو تاجر باز هم زیر بار نرفتند و ترجیح دادند دوباره از اول شروع کنند تا ریشه اختلاف حساب را پیدا کنند. عملیات حسابرسی از ابتدا آغاز شد  تا این‌که در نهایت پس از دو روز، ریشه چند ریال اختلاف را هم پیدا کردند.

پس از پایان کار و بستن حساب‌ها تاجر یزدی همراه با حسابدارش برای خداحافظی به حجره تاجر کرمانی آمدند.روی هم را بوسیدند و خوشحال بودند که هیچ اختلافی با هم ندارند. موقع خداحافظی تاجر کرمانی پاکتی به عنوان هدیه به حسابدار یزدی داد.

مهمانان یزدی رفتند و تاجر کرمانی به کار خودش مشغول شد. ساعتی بعد حسابدار یزدی به حجره تاجر کرمانی بازگشت و گفت: سؤالی در ذهنم مانده که بدون پاسخش نمی‌توانم شهر شما را ترک کنم.

تاجر کرمانی که متعجب شده بود،گفت بپرس اگر بتوانم جوابت را می‌دهم. حسابدار یزدی گفت: چندروزاست به خاطرچند ریال اختلاف حساب اینجا سرگردانم وهمه ما کلی وقت صرف كریم تا منشأ چند ریال اختلاف را پیدا کنیم.

من تعجب کردم که دو تاجر سرشناس که وضع خوبی هم دارند، چطور برای چند ریال اختلاف حساب این همه وقت صرف کردند؟ تعجبم وقتی بیشتر شد که پاکت را باز کردم.هدیه‌ نقدی شما چندین برابر اختلاف حسابی است که به خاطرش وقت صرف کردیم.

تا یک ساعت پیش فکر می‌کردم شما مردی ناخن خشک و کنس هستید اما وقتی پاکت را باز کردم متوجه اشتباه خودم شدم.اما هنوز معنی کارهای شما را نمی‌دانم. هدف شما از آن همه سخت گیری در حساب و کتاب چه بود و از دادن پاکت پول چه هدفی داشتید؟

تاجر کرمانی خندید و گفت: من آدم خسیسی نیستم اما اهل حساب و کتاب دقیقم.حساب آدم‌ها باید شفاف و دقیق باشد.اگر حساب و کتاب ما روشن و شفاف نباشد،نمی‌توانیم با هم کار کنیم.

وقتی با هم کار نکنیم هیچ سودی نخواهیم برد.اما دادن هدیه فرق دارد.همان طور که گفتم من آدمی اهل حساب و کتاب دقیق هستم اما در دادن هدیه دستم باز است.

مرحوم پدرم وقتی این داستان را تعریف می‌کردند می‌گفتند:درحساب وكتاب، چشم خود را خوب بازكنید ولی درکمک به دیگران و بخشش و بزرگواری، چشم خود را ببندید وهرچه بیشتر دست و دل‌باز و با گذشت باشید.

محسن جلال‌پور

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟ بلی خیر
امتیاز مطلب: 100%

تبلیغات در ویکی پلاست

دیدگاه خود را بنویسید

فرستادن دیدگاه

پربازدیدترین شرکت ها

درج کارت ویزیت شرکت من

پربازدیدترین محصولات

ویدیوهای آموزشی

همه حقوق این سایت متعلق به ویکی پلاست است طراحی و اجرا: نگاه حرفه ای
قیمت بازار اشتراک قیمت کانال تلگرام تبلیغات
قیمت بازار قیمت جهانی تلگرام واتس اپ تبلیغات
ویکی پلاست
سلام خوش اومدید
ویکی پلاست، خرید و فروش مواد اولیه نداره
چطور می تونم کمک‌تون کنم؟