جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

وکس سیبویه تولیدکننده وکس های دوقطبی و ناقطبی pe و pp

چگونه می‌توان انسان را برای رونق در عصر هوش ماشینی آموزش داد؟

آینده آموزش‏‏‌های مدیریتی

آینده آموزش‏‏‌های مدیریتی
سال گذشته در مرکز همایش‌‌‌های دلتا آکادمیز تراست بریتانیا میزبان بیش از ۲۰۰مدرس دانشگاه بودم. زمینه فعالیت این مخاطبان که تفاوت بسیاری با مدیران کسب و کارها به عنوان مخاطبان متداول من داشت، باعث طرح سوالاتی متفاوت شد.

آنها بیش از همه روی این موضوع متمرکز بودند که برای انطباق با جهان پرتلاطم کسب و کارهای امروزی، چگونه باید دانشجویان و کارکنان را آموزش داد. خلاصه‌‌‌ای از سوالات و مطالب مطرح شده در این سخنرانی را می‌‌‌خوانید.

برخی از سوالات استادان دانشگاه از این قرار بود: چگونه می‌توانیم نسل آینده دانشجویان را برای جهان مبهم و شغل‌‌‌هایی که هنوز به وجود نیامده، آماده سازیم؟ به این موضوع اشاره کرده‌‌‌اید که شرکت‌های فناوری‌‌‌محوری مانند گوگل، متا و اپل در حال ایجاد موسسات آموزشی خود هستند؛ ما به عنوان مدرسان دانشگاه‌‌‌های دولتی چگونه امکان رقابت با آنها را داریم؟ چگونه می‌توانم دانشجویان را نسبت به خطرات موجود آگاه کرده و آنها را به فراگیری مهارت‌‌‌های جدید ترغیب کنم؟ چگونه این موضوع را به آنها نشان دهم که جهان پیش‌‌‌رو با دوران پدربزرگ و پدر آنها تفاوت بسیاری خواهد داشت؟ چه مدت طول خواهد کشید تا ماشین‌‌‌ها جای ما را بگیرند؟

یکی از استادان از من پرسیده بود که پدر و پدربزرگ یکی از دانشجویان لوله‌‌‌کش بوده است و اکنون باید او را متوجه کند که قرار نیست او هم لوله‌‌‌کش شود. این سوال مرا به خنده انداخت. دلیلش آن بود که پیش‌تر در یکی از کتاب‌‌‌هایم مثالی از لوله‌‌‌کش‌‌‌ها آورده بودم و توضیح دادم این حرفه به سختی قابل ماشینی‌‌‌شدن است! در حالی که ماشین‌‌‌ها تقریبا می‌توانند تمام ابزارهای مورد استفاده یک لوله‌‌‌کش را بسازند، ممکن است دهه‌‌‌ها طول بکشد تا شاهد یک روبات لوله‌‌‌کش باشیم. همچنین مهارت لوله‌‌‌کشی در بسیاری از کشورها بازار کار گسترده‌‌‌ای دارد. به عنوان مثال، در بریتانیا که دانشجویان به حضور در دانشگاه به جای دانشکده‌‌‌های فنی تشویق می‌‌‌شوند، کمبود نیروی لوله‌‌‌کش وجود دارد و متخصصان این حرفه از بیرون از مرزها تامین می‌‌‌شوند. به نظر من، استاد مورد اشاره ما به جای آنکه دانشجوی خود را از لوله‌‌‌کش شدن منصرف کند، باید به جست‌وجوی این موضوع بپردازد که چگونه می‌توان یک لوله‌‌‌کش نخبه شد. چگونه می‌توان بهترین مهارت‌‌‌های متناسب با این حرفه را آموخت، کیفیتی مثال‌‌‌زدنی ارائه کرد، خود را از دیگران متمایز ساخت یا حتی به جای لوله‌‌‌کش شدن، یک کسب و کار لوله‌‌‌کشی ایجاد کرد.

سایر سوالات مدرسان دانشگاه حکایت از شکاف آموزشی داشت. دانشگاه‌‌‌های امروز، مبتنی بر مهارت‌‌‌های موردنیاز عصر صنعتی هستند و هنوز با جهان دیجیتال همگام نشده‌‌‌اند. یکی از آنها اعتراف کرد که محتوای آموزش دو دهه اخیر به ندرت تغییر کرده و مطالب سخنرانی من او را به هراس انداخته است؛ چرا که نشان می‌‌‌داد چقدر درس‌‌‌های آنها با نیاز واقعی دانشجویان متفاوت است. درک این موضوع که حتی دانش فردی بسیاری از آنها منسوخ و نامرتبط با نیازهای امروزی شده است، دردناک بود.

 آموزش‌‌‌های مدیریتی بر چه چیزی باید متمرکز باشد؟
«اگر نمی‌‌‌دانیم چه شغل‌‌‌هایی در آینده وجود خواهد داشت و چه مهارت‌‌‌هایی برای انجام آنها نیاز است، چگونه بفهمیم چه مطالبی را به دانشجویان بیاموزیم؟» این سوال در مسیر بازگشت به خانه، مدت‌‌‌ها ذهن مرا درگیر کرد. از یک طرف، آینده شباهت اندکی با گذشته دارد و با اطمینان نمی‌توانیم از شغل‌‌‌ها و مهارت‌‌‌های موردنیاز صحبت کنیم. از طرف دیگر، یکباره تمام دانش در اینترنت موجود است و افراد می‌توانند خودشان به جست‌وجوی اطلاعات و یادگیری بپردازند. سیستم‌های آموزشی در چنین شرایطی چگونه امکان بقا و رقابت دارند؟

مدل آموزشی عصر صنعتی برای کارگران تولید انبوه با آینده قابل پیش‌بینی و شغل‌‌‌های بلندمدت و انبوه طراحی شده بود. اما جهان امروز دیگر باثبات و قابل پیش‌بینی نیست. ویژگی بارز آن تلاطم و ابهام است و این وضعیت نیز ادامه خواهد یافت. به نظر من نباید به دنبال آموزش مهارت‌‌‌هایی به دانشجویان باشیم که امکان جلب توجه کارفرمایان را داشته باشند. به جای آن نیاز است به آموزش مهارت‌‌‌هایی اقدام کنیم که آنها سرنوشت خود را در دست گرفته و یک زندگی موفق داشته باشند. به نظر من، در صورت تمرکز بر این خوداتکایی می‌توان ذهنیتی متفاوت با ذهنیت عصر صنعتی ایجاد کرد و شاهد آزاداندیشی در فارغ‌‌‌التحصیلان مدیریت بود.

فرصت‌‌‌بینی و آمادگی برای سفر
جهان دیجیتال، دو آینده احتمالی برای افراد پدید آورده است که دستیابی به یکی از آنها بستگی به ذهنیت خودشان دارد. نخستین سناریوی آینده، فرصت‌‌‌های بی‌‌‌مرز است و دومین سناریو، سردرگمی‌‌‌های نامحدود. شاید برای نخستین بار در تاریخ است که توانایی شما برای آموزش خود، ارتباطی با پس‌‌‌زمینه خانوادگی، ثروت یا منطقه جغرافیایی ندارد. معلمان مدرسه یا استادان دانشگاه دیگر مخزن اصلی تمام دانش نیستند. عصر دیجیتال این گلوگاه را مرتفع کرده و دوره‌‌‌های آموزشی و دانشگاه‌‌‌های آنلاین فراوانی پدید آمده است. در این دانشگاه‌‌‌ها می‌توانید هر دوره آموزشی را با توجه به علایق و شرایط خود بگذرانید. همچنین راه‌‌‌اندازی یک کسب و کار فقط نیاز به یک لپ‌‌‌تاپ دارد. دیگر محدودیت‌های عصر صنعتی مانند مجوزهای بانکی و سرمایه‌گذاری‌‌‌های سنگین دیده نمی‌شود. بسیاری از ابزارها و نرم‌‌‌افزارهای لازم برای گسترش کسب و کار را هم می‌توان اجاره کرد و بر اساس شرایط مالی خود پیش رفت.

در همین حال، فناوری‌‌‌های دیجیتال مانند شمشیری دولبه عمل می‌کند. افراد به راحتی می‌توانند سرگردان، افسرده و سردرگم شوند. ابزارها و بسترهای اجتماعی مختلف می‌تواند زمان زیادی از آنها تلف کند و بدون آنکه به ارزش‌‌‌افزوده‌‌‌ای واقعی برسند، گرفتار جذابیت‌‌‌ها و انبوه ابزارها شوند. فرد ممکن است ساعت‌‌‌ها به تماشای تیک‌‌‌تاک و یوتیوب یا بازی‌‌‌های آنلاین مشغول شود. با حرکت به سمت متاورس، مرز واقعیت و مجاز مبهم‌‌‌تر از پیش هم می‌شود و بسیاری از افراد به جای تمرکز بر اهداف دنیای واقعی به کسب دستاوردهای مجازی در جهان مجازی و با دوستان مجازی مشغول خواهند شد.

با این حال، افرادی که ذهنیت درستی داشته باشند، با اجتناب از این حواس‌‌‌پرتی‌‌‌ها می‌توانند به سمت اهداف و علایق خود پیش رفته به کسب مهارت و دانش یا جذب مخاطبان موردنیازشان بپردازند. در این صورت، همچنین می‌توانند در حرفه‌‌‌های مبتنی بر میزان بازدید یا تعداد کلیک فعالیت کرده و برای نخستین بار، از انجام علایق خود کسب درآمد کنند.

بر این اساس، افراد با یک انتخاب بزرگ مواجه هستند: سازنده شوند یا مصرف‌کننده. درک این انتخاب، موضوع مهمی است و هیچ‌کدام از آنها حد و مرزی ندارد. از این رو، به نظر من، آموزش‌‌‌های جدید باید به دانشجویان در درک این فرصت کمک کند و ذهن و قلب آنها را مهیای چنین سفری سازد.

 برنامه درسی برای آینده
به منظور آماده‌‌‌سازی مناسب دانشجویان برای آینده، به وضعیت خود و فرزندانم فکر کردم. عقیده من این است که برای رقابت در دنیای ماشین‌‌‌ها باید به مهارت‌‌‌هایی مجهز باشیم که مختص انسان‌‌‌هاست. از این رو، ابتدا لازم است که بتوانیم خوب بخوانیم، خوب بنویسیم و علم حساب پایه را فرا بگیریم. همچنین درک اصول علمی، درک جامعه و تاریخ خوب و بد آن و یادگیری مفاهیم روان‌شناسی و فلسفی اهمیت دارد.

علاوه بر این موارد، به نظرم موضوعات دیگری شانس رقابت و موفقیت نسل‌‌‌های آینده را افزایش می‌دهد: توسعه ذهنیت؛ فناوری‌‌‌های نسل آینده و علم/ تحلیل داده؛ تفکر انتقادی، تصمیم‌گیری و عقلانیت؛ حل مسأله، تحلیل اجزای اصلی، ساده‌‌‌سازی راهکار و تفکر سیستمی؛ نوآوری، تفکر طراحی و مشتری‌‌‌محوری؛ دوار بودن (تفکر دوار، مدل‌‌‌های کسب و کار، زنجیره‌‌‌های تامین و اقتصاد)، مهارت‌‌‌های زندگی (ارتباطات، همکاری، مدیریت زمان و پول، انطباق‌‌‌پذیری، کارآفرینی، خودشناسی و شیوه ایجاد و حفظ روابط سالم).

به دلیل کمبود فرصت، فقط برخی از این موارد را تشریح می‌‌‌کنم.

 ذهنیت مهم‌تر از هر چیزی است
بیش از یک دهه پیش، نظریات کارول دوئک درباره ذهنیت ثبات و ذهنیت رشد را خواندم. در این سال‌ها که همزمان با بزرگ شدن پسرانم نیز بود، اهمیت تغییر ذهنیت و حرکت از ذهنیت ثبات به ذهنیت رشد برایم روشن شده است. با چنین تغییری در ذهنیت می‌توان به موفقیت بلندمدت و شادکامی دست یافت. افراد دارای ذهنیت ثبات، هوش را ثابت پنداشته و تقلا را نشانه ضعف می‌‌‌دانند؛ اما افراد با ذهنیت رشد باور دارند که هوش قابل توسعه است و تقلا را به عنوان مهم‌ترین بخش از فرآیند یادگیری می‌‌‌پذیرند.

افراد دارای ذهنیت ثبات به شدت باهوش هستند اما اغلب به پتانسیل‌‌‌های واقعی خود دست پیدا نمی‌‌‌کنند؛ چرا که از موقعیت‌‌‌های دشوار طفره می‌‌‌روند و خود را در خطر ضعف یا شکست قرار نمی‌‌‌دهند.

آنها ترجیح می‌دهند تلاش نکنند و ناکام بمانند. این ترکیب شخصیتی منجر به دلسردی‌‌‌های فراوان می‌شود. شما می‌‌‌دانید که توانایی‌‌‌های بسیاری دارید اما نمی‌توانید انگیزه و اشتیاق کافی برای حرکت به سمت آنها را ایجاد کنید. در این جهان سرشار از فرصت، کمک به دانشجویان برای کشف علایق خود و درک کارهای موردنیاز برای حرکت در مسیر آن علایق، یکی از مهم‌ترین کارهایی است که می‌توان انجام داد.

کسب ذهنیت رشد، می‌تواند هدف مهمی برای آموزش دانشجویان و کارکنان باشد. از آنجا که هم‌‌‌اکنون هر دانش و اطلاعاتی قابل جست‌وجو است و دستیاران دیجیتال مانند سیری و الکسا تقریبا می‌توانند هر سوالی را جواب دهند، یکی از مهم‌ترین مهارت‌‌‌ها، پرسیدن سوالات درست است.

پرسیدن سوال نیازمند حس کنجکاوی، پذیرش نادانسته‌‌‌ها و میل به کشف جواب است. اینکه بدانیم چرا باید یاد بگیریم، مهم‌تر از این است که بدانیم چه چیزی باید یاد بگیریم. درک چرایی، خودش کمک می‌کند تا دانش موردنیاز و سوالات موردنیاز را هم پیدا کنیم.

آموزش و یادگیری بسیار فراتر از کسب دانش است. باید نسلی تربیت کرد که مایل باشند خود را در موقعیت‌‌‌های دشوار و فراتر از دایره امن و راحتی خود قرار دهند.

آنها باید این موضوع را بپذیرند که موفقیت نیازمند تلاش و اجرای منظم ایده‌‌‌هاست. اگر در نسل جدید، ذهنیت رشد ایجاد شود، منافع بسیاری نصیب دانشجویان، موسسات آموزشی، کسب و کارها و حتی کل کشور می‌شود.

پتانسیل‌‌‌های واقعی جمعیت زمانی شکوفا می‌شود که درک کنند نقطه شروع حرکت آنها، مقصد را تعیین می‌کند؛ یادگیری خودش یک پاداش است و سفر اهمیت دارد نه مقصد.

 درک «چرایی» فناوری
ما مدت‌‌‌ها به افراد آموزش داده‌‌‌ایم که ابزارها اغلب تک‌‌‌منظوره هستند و فقط در صورتی که حرفه شما متناسب با آن ابزارها باشد، نیازمند یادگیری درباره‌‌‌شان خواهید بود. اما دیگر چنین نیست.

 فناوری‌‌‌هایی مانند هوش مصنوعی، دوقلوی دیجیتال، بلاک‌چین و متاورس فرصت‌‌‌های فراوانی برای هر صنعت و هر حوزه‌‌‌ای پدید آورده‌‌‌اند. افراد باید بدانند که چگونه از این فناوری‌‌‌ها به نفع موقعیت خود استفاده کنند.

همان‌طور که زمانی استوارت برند، نویسنده آمریکایی گفت: «زمانی که یک فناوری جدید به سمت شما می‌‌‌آید، اگر بخشی از غلتک نباشید، بخشی از جاده خواهید بود.» آموزش افراد برای اینکه بخشی از غلتک باشند به‌همراه یادگیری اینکه غلتک را چگونه و کجا هدایت کنند، نفع فراوانی برای آنها  و هر کارفرمای آتی دارد.

از این رو، باید به دانشجویان و هر یادگیرنده دیگری بیاموزیم که تفکر متفاوتی نسبت به فناوری داشته باشد:

  توضیح دهید که چه فناوری‌‌‌هایی در راه است و چگونه کار می‌کند.

  دانشجویان را تشویق کنید که به شیوه‌‌‌های گوناگون استفاده از این ابزارها فکر کنند، منافع مختلف آنها را دریابند، اثراتشان را بفهمند و شغل‌‌‌ها و فرصت‌‌‌های جدید ناشی از آنها را کشف کنند.

  آنها را وادار کنید که به موانع احتمالی پیاده‌سازی و فعالیت این فناوری‌‌‌ها فکر کنند، صنایع مستعد آنها را پیدا کنند و به پیش‌بینی اثرات احتمالی بر شغل‌‌‌ها و مهارت‌‌‌های کنونی بپردازند.

  آگاهی صرف از وجود این ابزارهای جدید کافی نیست. توانایی تحلیل پتانسیل‌‌‌های این ابزارها، ملاحظات اجرایی آنها و اثراتشان نیز اهمیت دارد.

 تفکر انتقادی، تحلیل و تصمیم‌گیری
آموزش شیوه تفکر، مهم‌تر از ترغیب افراد به تفکر درباره موضوعاتی خاص است. این مطلب به‌‌‌ویژه به دلیل پر بودن جهان از پروپاگاندا (تبلیغات و شعارها)، ایده‌‌‌های تلقینی و اخبار کذب اهمیت دارد. به دانشجویان بیاموزید که همواره میل به پرسش و کشف حقیقت داشته باشند؛ نه آنکه هر گفته‌‌‌ای را چشم‌‌‌بسته قبول کنند. دستیابی به این بینش، نیازمند کنجکاوی و پرسشگری دانشجویان است. آنها باید درباره مسائل جست‌وجو کنند، به پژوهش بپردازند، اطلاعات و منابع را آزمایش کنند، به تحلیل و کیفی‌‌‌سازی نتایج مشغول شوند و خودشان تصمیم بگیرند که داده‌‌‌ها چه چیزی را نشان می‌دهند و با آن چه باید کرد.

همچنین شیوه کار مغز را به آنها بیاموزید و انواع مغلطه‌‌‌ها، سوگیری‌‌‌ها و پیشران‌‌‌های احساسی مخل در تفکر انسان را تدریس کنید. مهارت تصمیم‌گیری نیز بسیار حیاتی است. به هر حال، تصمیمات بهتر اثرات چشمگیری بر خروجی زندگی آنها می‌‌‌گذارد. دانش، قدرت نیست؛ استفاده از دانش درست در زمان درست، قدرت است. همچنین توانایی درک بده‌‌‌بستان‌‌‌ها، شناسایی پیامدهای تصمیم‌گیری ضعیف و یادگیری شیوه تحلیل و ارزیابی ریسک قدرت است. چنین مواردی به آنها در زندگی شخصی و حرفه‌‌‌ای کمک فراوانی خواهد کرد.

 نوآوری پایدار
موفقیت یک شرکت، بستگی به توانایی آن در نوآوری و تولید محصولات/ خدماتی ارزشمندتر از رقبا و جذاب برای مشتریان دارد. موفقیت یک کشور نیز بر اساس توانایی آن برای جذب سرمایه، اشتغال‌‌‌آفرینی و رشد اقتصادی ‌سنجیده می‌شود. موفقیت سیاره نیز بستگی به توانایی عبور ما از اقتصاد خطی و مدل تولید صنعتی (که شامل دریافت، تولید، مصرف و دورریز می‌شود) و رسیدن به تفکر دوار دارد؛ جایی که خروجی‌‌‌ها و دورریزهای پیشین دوباره به چرخه اقتصادی بازمی‌‌‌گردند و منابع سیاره را به شیوه‌‌‌ای پایدارتر و مفیدتر استفاده می‌کنند. اگر نسل جدید بتوانند شیوه ارائه نوآوری‌‌‌هایی مشتری‌‌‌محور، دوار و سودآور را بیاموزند، به تمام ذی‌نفعان خرد و کلان نفع خواهند رساند. ما متوجه شده‌‌‌ایم که مدل صنعتی فعالیت اقتصاد و کسب و کارها (که سودآوری را مهم‌تر از هرچیز می‌‌‌داند) به توسعه محصولات و راهکارهایی انجامیده است که هر روز پیچیده‌‌‌تر و پرهزینه‌‌‌تر می‌‌‌شوند. این وضعیت باید تغییر کند. خوشبختانه نوآوری مهارتی قابل آموزش است.

همچنین مهارت‌‌‌هایی مانند تفکر سیستمی به دانشجویان کمک می‌کند تا یکپارچگی جهان را ببینند و نگاه جزیره‌‌‌ای و جزءمحور را کنار بگذارند. تفکر طراحی به دانشجویان کمک می‌کند تا مشکلات بدخیم را به شیوه‌‌‌ای انسان‌‌‌محور حل کنند و متمرکز بر نیازها و خواسته‌‌‌های واقعی کاربران شوند. قدرت و شیوه تفکر اجزای اصلی نیز به آنها کمک می‌کند تا به ساده‌‌‌سازی مسائل و بازنگری در اصول پرداخته و از طریق حذف جزئیات غیرضروری یک مسأله، راهکارهای بدیع ارائه دهند.

منبع


ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟ بلی خیر
امتیاز مطلب: 100%

دیدگاه خود را بنویسید

فرستادن دیدگاه

پربازدیدترین شرکت ها

پربازدیدترین محصولات

ویدیوهای آموزشی

همه حقوق این سایت متعلق به ویکی پلاست است طراحی و اجرا: نگاه حرفه ای
قیمت بازار اشتراک قیمت کانال تلگرام تبلیغات
بسپار تجارت آسیا؛ تولید و صادرات کامپاندهای پلیمری قیمت بازار قیمت جهانی تلگرام واتس اپ تبلیغات
ویکی پلاست
سلام خوش اومدید
ویکی پلاست، خرید و فروش مواد اولیه نداره
چطور می تونم کمک‌تون کنم؟