جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

وکس سیبویه تولیدکننده وکس های دوقطبی و ناقطبی pe و pp

چگونه پس از مالکیت یک کسب‌و‌کار آن را مدیریت کنید
آیا قصد راه‌اندازی یک کسب‌و‌کار را دارید، اما نمی‌خواهید از صفر شروع کنید؟ ممکن است به‌دنبال ثبات بیشتری در کسب‌و‌کارتان نسبت به زندگی استارت‌آپی باشید یا شاید قبلا شرکتی مملو از پتانسیل‌های بلااستفاده را شناسایی کرده‌اید و علاقه‌مند به تهیه اتیکت خود هستید. ممکن است در این موارد «مالکیت» راهی هوشمندانه برای شروع کارآفرینی باشد.

الکس اشنایدر، مربی نوآوری و کارآفرینی در دانشکده مدیریت Kellogg می‌گوید: «چه خودتان کسب‌و‌کاری را شروع کنید و چه مالکیت کسب‌وکار آماده‌ای را برعهده بگیرید، در هر دو صورت دلایل انجام کار، توانایی تاثیرگذاری، پیشرفت شخصی شما، ایمان به خودتان و ثبات مالی تا حد زیادی درهر دو مسیر بر بهره‌وری شما تاثیرگذار هستند.

هرچند کارآفرینی از طریق «مالکیت» مسیر سریع‌تری به سمت هدایت یک کسب و کار را ارائه می‌دهد، اما با این حال مجموعه چالش‌های منحصربه‌فردی نیز به همراه دارد. اشنایدر توصیه‌هایی درخصوص آنچه مدیران مشتاق باید در مورد این مسیر به سمت کارآفرینی بدانند را ارائه می‌دهد.

مهم است هرچه سریع‌تر ایجاد اعتبار کنید: برخلاف کسانی که یک شرکت را از ابتدا راه‌اندازی می‌کنند، کارآفرینانی که از طریق «مالکیت» وارد یک شرکت آماده می‌شوند باید آن را با تاریخچه و فرهنگ خاص خود کامل کنند و به کارمندان خود اطمینان دهند که وضعیت معیشتی آنها خوب خواهد ماند.

اندکی پس از اینکه اشنایدر صاحب اولین شرکت خود شد، متوجه شد که کارمندانش تا چه میزان در حفظ امنیت شغلی‌شان روی وی حساب کرده‌اند. او می‌گوید: «اینچنین بود، من اکنون مسوولیت افرادی را برعهده دارم که برای خدمات درمانی، پس‌انداز بازنشستگی و هزینه آموزش برای فرزندان خود به کسب‌و‌کار ما متکی هستند.

شاید شما مدت زمان زیادی را صرف یادگیری در مورد یک کسب‌و‌کار کرده باشید، اما زمانی که عملا مسوول آن کسب‌و‌کار هستید نسبت به زمانی که برای فردی دیگر کار می‌کردید مسوولیت‌پذیری کاملا متفاوتی را احساس می‌کنید.»

از لحظه‌ای که از در وارد می‌شوید، اولین کارتان باید انتقال دیدگاهتان به تیم مدیریت باشد. این چشم‌انداز باید شامل بیان تجربیات و سوابق شما، انگیزه‌تان برای صاحب کسب‌و‌کار شدن و همچنین اهداف شما برای پیشبرد آن باشد.

اشنایدر می‌گوید: «مردم باهوش هستند و می‌توانند انتظارات بزرگ را تشخیص دهند و دریابند. بنابراین لحنی را به کار ببرید که می‌گوید: «من انتظار زیادی دارم، اما ما می‌خواهیم برخی نقاط عطف قابل‌حصول را تعیین کنیم و قصد داریم با هم کار کنیم.»

اشنایدر این فرآیند اعتبار‌سازی را به‌عنوان برقراری توازن بین لزوم ایجاد تغییرات عمده و شکیبایی در گوش سپردن و یادگیری کسب‌وکار به‌طور تمام و کمال تلقی می‌کند. با شناسایی نقاط ضعف کوچکی شروع کنید که به‌سرعت می‌توانید آنها را رفع کنید تا به این طریق درک بیشتری از چالش‌های پیش‌روی شرکت به‌دست آورید.

این تغییرات عملیاتی تنها عوامل موثری نیستند که می‌تواند تیم شما را دنباله‌رو خود کند. به‌عنوان نمونه؛ یکی از مالکان کسب‌وکار پس از اینکه مسوولیت یک نانوایی عمده‌فروشی با بیش از 100 نفر نیروی تولید را به‌دست گرفت، متوجه صف کارمندانی شد که برای استفاده از دو مایکروویو در اتاق ناهار خوری برای گرم کردن غذایشان در انتظار بودند.

وی در آن روز برای برطرف کردن این مشکل به یک فروشگاه بزرگ در آن نزدیکی رفت و چهار مایکروویو دیگر خریداری کرد. مدیر این مجموعه می‌گوید: «این چیز بسیار کوچک و ساده‌ای بود، اما با این کار می‌توان اینطور القا کرد که ما از کارمندان خود قدردانی می‌کنیم.»

معیارهای موجود را باید مجددا مورد بازبینی قرار دهید: احتمالا شما پیش از خرید یک کسب‌وکار، وقت زیادی را صرف تحقیق در مورد اهداف بالقوه می‌کنید و برای تهیه‌ اطلاعات مالی و عملیاتی دقیق به این شرکت‌ها متکی هستید؛ اما اغلب آن اطلاعات و داده‌ها به میزانی که شما انتظار دارید دقیق و صحیح نیستند.

اشنایدر می‌گوید: «شما باید براساس آمارهای ضعیف، تصمیمات معقولی بگیرید.» یکی از اهداف شما پس از به‌دست آوردن کسب‌وکار باید جمع‌آوری و تفسیر اطلاعاتی باشد که به شما امکان می‌دهد کسب‌و‌کار خود را به‌طور موثرتری اداره کنید و فرصت‌هایی را برای رشد به‌دست آورید. اطلاعات صحیح، نقشه راه را برای شما و تیم مدیریتی‌تان ارائه می‌دهد که می‌تواند به رشد بیشتر منجر شود.

به اهداف کلان‌تر چشم بدوزید: کارآفرینان به‌منظور مدیریت صحیح بسیاری از نقش‌های مدیریتی‌شان همچنان که به اهداف کلان‌تر تمرکز دارند، باید پیش از به‌دست آوردن کسب‌و‌کار، یک نقشه ارزش‌آفرینی تهیه کنند.

این طرح به‌عنوان یک برنامه کار برای شناسایی، تهیه‌ استراتژی و گسترش پتانسیل یک شرکت عمل می‌کند به‌خصوص در روزهای ابتدایی که ممکن است مدیران از جهات مختلفی تحت‌فشار باشند.

به گفته اشنایدر: «وقتی که مدیر یک کسب‌و‌کار کوچک می‌شوید با جزئیات، فرعیات و مواردی که صرفا باعث هدررفت زمان می‌شوند سر و کار پیدا می‌کنید که می‌تواند شما را از تمرکز روی اهداف کلان باز دارد.

داشتن یک برنامه ارزش‌آفرینی به شما امکان می‌دهد یک دستورالعمل تجاری برای انجام کارها به روش صحیح در دست داشته باشید.»

شما از همان ابتدا مسوولیت‌های زیادی به‌عهده خواهید داشت و به احتمال زیاد توانایی استخدام افراد متعهد را برای وظایف معین ندارید.

ممکن است قبل از اینکه بتوانید تیم شایسته و سودمندی را ایجاد کنید، چند نقش ایفا کنید. کارمندان شایسته را شناسایی کنید: این چیزی است که ما را به نقطه‌ پایانی می‌رساند.

کارآفرینان در یک محیط استارت‌آپی با چالش استخدام کارمندان جدید روبه‌رو هستند. در مورد کارآفرینان شرکت‌های پابرجا، چالش‌های پیرامون سرمایه انسانی کمی متفاوت‌تر‌ اما نه کم‌اهمیت‌تر است.

مدیران جدید معمولا با دو گروه از کارمندان مواجه می‌شوند؛ گروه اول آنهایی که نسبت به تغییرات انعطاف‌پذیر هستند و گروه دوم کسانی که از وضعیت موجود راضی‌تر هستند.

این وظیفه مدیران است که تشخیص دهند چه کسی در گروه اول قرار می‌گیرد که هم مشتاق اجرای برنامه‌های آنها باشد و هم برای این کار شاید از تمام پتانسیل خود استفاده نکند.

این کارمندان همان کسانی هستند که می‌توان روی آنها برای برآوردن اهداف جدید سازمان حساب ویژه باز کرد.توانایی ایجاد تغییر در زندگی کارمندانتان با تحت‌فشار قرار دادن آنها برای پرورش استعدادهایشان در شرایط غیرمنتظره، یکی از باارزش‌ترین پاداش‌های مدیرعامل بودن است.


منبع: دنیای اقتصاد

 


ویکی پلاست | مرجع بازار صنعت پلاستیک

آیا این مطلب برای شما مفید بود؟ بلی خیر
امتیاز مطلب: 100%

دیدگاه خود را بنویسید

فرستادن دیدگاه

پربازدیدترین شرکت ها

پربازدیدترین محصولات

ویدیوهای آموزشی

همه حقوق این سایت متعلق به ویکی پلاست است طراحی و اجرا: نگاه حرفه ای
قیمت بازار اشتراک قیمت کانال تلگرام تبلیغات
بسپار تجارت آسیا؛ تولید و صادرات کامپاندهای پلیمری قیمت بازار قیمت جهانی تلگرام واتس اپ تبلیغات
ویکی پلاست
سلام خوش اومدید
ویکی پلاست، خرید و فروش مواد اولیه نداره
چطور می تونم کمک‌تون کنم؟